توجه کنید این متن به هیچ وجه سیاسی نیست! اگرچه به سیاست مربوط است.
موضوع مقالهای است که در ۲۰ شهریور ۹۶ در مورد یک موضوع، آن هم با تیتر ۱ نوشته است.
نرخ بیکاری در ۴۲ درصد شهرستانها، بالاتر از متوسط کشوری است
من نمیدانم نویسنده
- این موضوع را میدانسته و به عمد چنین تیتری را در صفحه اول انتخاب کرده، بیشتر تمرکزش روی عدم توجه خواننده بوده.
- این موضوع را نمیدانسته ولی باز هم به خاطر عدم تمرکز خوانندگان، اهمیتی هم برای مدیران روزنامه نداشته است.
هر دلیلی که داشته، این موضوع یک نوع تعریف از دولت روحانی است! این آمار نشاندهنده چولگی نسبتا پایین نرخ بیکاری در شهرستانهای کشور است! به یک زبان عامیانه نرخ بیکاری به صورت یکنواخت توزیع شده است.
بگذارید به بهانه این مقاله نگاهی روی مفهوم چولگی بیندازیم.
فرض کنید ۵ عدد داریم
1,1,1,1,31
میانگین این اعداد برابر 7 خواهد شد، ولی میانه (عدد وسطی: یعنی اگر اعداد را به ترتیب بنویسید عددی که در میانه میماند. مثلا میانه ۱و۲و۴و۷و۱۰۰ برابر ۴ است) آن برابر ۱ است. مشاهده میکنید که 80 درصد اعداد از متوسط اعداد پایینتر هستند. وقتی این عدد خیلی پایین یا خیلی بالا باشهد، نشان از اختلاف بسیار ناموزون در اعداد دارد.
به طور مثال، اعداد زیر را در نظر بگیرید
3,5,8,9,10
میبینید که سیستم کمی متعادل شد، در این جا میانگین همان ۷ است ولی 40 درصد اعداد پایینتر از میانگین هستند! در این جا میانه برابر 8 است. دو مورد بالا سعی دارند چولگی را نشان دهند.
اگر بخواهم نمودار هیستوگرام دو مدل چوله و بدون چولگی را نشان دهم، میتوانم از شکل زیر استفاده کنم.
اگر فاصله بین میانه و میانگین کم باشد، (با یک تقریبی، اگر مُد را بیخیال شویم) به دیاگرام سمت چپ میرسیم. دادهها به صورت نرمال در دو طرف میانگین توزیع شدهاند. اما اگر اختلاف زیاد باشد، مثل ۷۰ درصد به بالا یا ۳۰ درصد به پایین، آن موقع مشخص میشود که دادهها به یک سمت چولگی دارند.
عددی که کیهان روی آن تاکید کرده، ۴۲ درصد است که نشاندهنده این است که اینجوری نیست برخی استانها نرخ بیکاری بسیار بالایی داشته باشند و اغلب استانها وضعشان خوب باشد، یا بالعکس.
اگر چه این ۴۲ درصد،حرفهای زیادی در خود ندارد چون سایر پارامترها هم اهمیت زیادی دارند، اما در واقع اگر بخواهیم فقط به این عدد نگاه کنیم. ۴۲ درصد عدد خوبی است و این تیتر را میتوان به تعریف کیهان از دولت روحانی تعبیر کرد.
البته مشکل در جاهای دیگر این گونه آمارنامههای کیهان هم مشهود است. مثلا تاکید زیاد روی تعداد بدون گرد کردن. وقتی شما داری حرف کلی میزنی و میخواهی دید عمومی ارائه کنی، نوشتن ریز اعداد اهمیتی نخواهد داشت. مثلا این عبارت را نگاه کنید:
جمعیت کشور 79926270 نفر است که از این تعداد 66421989 نفر (83/1 درصد)، در سن کار بوده و تعداد 13242567 نفر خارج از سن کار هستند.
باید در این موارد از مقدار حدودی استفاده کرد، مثلا ۶۶ میلیون و ۱۳ میلیون.
ضعف دیگر هم این است که روی پارامترهای نامرتبط و کم ارزش مانور داده شده! چیزی که شاید اهمیت داشت، نگاه به رشد نرخ بیکاری در مقابل کشورهای رقیب. یا بررسی شاخصهای کلیدی مرتبط با نرخ بیکاری. نه اینکه صرفا چند شاخص اشتباه و نامفهوم را در آنجا آورد.
خود کیهان در زمان انتخابات نوشت:
چطور روحانی ادعا میکند که در گندم خودکفا شدهایم ولی ۱ تن گندم وارد کردهایم؟
یعنی کسی که داره متن رو تیتر میکنه، حتی به مفهوم خودکفایی تسلط نداره یا خوانندگان را کمتوجه فرض کرده.
این موضوعات، باید در گزارشهای ما نیز رعایت شود. هدفم از این نوشته نقد متن آماری یک رسانه به صورت عام است، وگرنه سایر رسانهها هم چندان دور از این اشتباهات نیستند.
احتمالا وقتی داشتید متن بالا را میخواندید با خود فکر میکردید، نگاه کن ببین چه کسانی روزنامههای ما را در اختیار گرفتهاند و از این طریق با خندهای ریز به اشتباه آنها فکر میکنید. اما متاسفم، نباید بخندی، همانطور که قبلا گفتم، رسانههای ما ملی هستند و نمایانگر افکار و عملکردهای ما.
خود ما هم چنین اشتباهاتی را زیاد تکرار میکنیم.
خود شما میتوانید به دهها مورد مشابه دیگر نیز فکر کنید، اگر در خودتان و اطرافیان دیدید در دیدگاه همین متن بنویسید. یعنی یا کلا مفهوم آماری طنزی را ارائه میکنیم یا از شاخصهای اشتباه استفاده میکنیم.
مثلا ممکنه بعضی مواقع خودتون رو با این موضوع توجیه کنید که «عوضش بعضی مواقع نسبت به بقیه زمانها بیشتر تلاش میکنم و کتاب میخونم». این مورد بسیار شایع هستش، اگر چه خیلی مسخره میاد.
یاد خاطره ای افتادم در زمان انتخابات ریاست جمهوری امسال.
با دوستی داشتیم بحث میکردیم در باب رفاه اقتصادی مردم و دهک های پایین اقتصادی خانوار های ایرانی . دوست بنده در لابلای بحث گفتن که :” ببین،خیلی اوضاع اقتصادی مردم مون خرابه، به نظر من هفتاد درصد خانوار های ایرانی، توی همون دهک اول هستن!”
راستی جناب مدنی، من خواننده ی هر شب نوشته های دلنشین شمام. خیلی خوب مینویسید.
ارادتمند
ممنون از لطفتون.
در همون انتخابات هم یکی از کاندیداها، روی برنامه داشتن برای هر ۷ هنر تاکید کرد. با توجه به جناح و اصول ایشون، چنان برداشت شد که اصلا نمیدونست رقص هم یکی از اون هفت تاست!
جناب مدنی از دقت نظرت بسیار لذت بردم، نه به خاطر اینکه از گاف رسانهها نوشتی بلکه از نوع نگاهت به آمار و کاربرد آن مشعوف شدم.
حدود بیست سال پیشتر (زمان دانشجویی) برای کار و تحقیق در صنایع مختلف با مشکلات آماری فراوان مواجه شدم و به این باور رسیدم که جهان سوم یعنی جایی که نه آماری وجود دارد و نه مفهوم آن فهمیده میشود.