راستش چند وقتیه این ویدیو دست به دست میپیچه که ببینید فلان قاضی چقدر خوب است. حتی در لینکدین هم گذاشته بودند. فایل ویدیو ۳.۵ مگا بایتی را از اینجا دانلود کنید.
ماجرا این است که قاضی برای جریمه یک شخص، فرزند خردسال او را در آغوش خود میگیرد. قاضی سه انتخاب را برای فرزند تشریح میکند تا به عنوان جریمه پدر انتخاب کند:
- بدون جریمه
- ۳۰ دلار
- ۷۰ دلار
پسرک، ۳۰ دلار جریمه را انتخاب میکند. قاضی این کار فرزند را تحسین میکند. در ضمن کار او را به انتخاب انبیا میچسباند که
آفرین، تو راه میانه را پیش گرفتی، همانطور که حضرت سلیمان میگرفت.
یاد حرف سعید جلیلی در مناظره انتخاباتی سال ۱۳۹۲ افتادم، او حرف درستی زد، اما اینکه آن حرف، به آن موقعیت میخورد یا نه، را نمیدانم:
راه رفتن بین حق و باطل، معنیاش میانهروی؛ و جلوگیری از افراط، تفریط نیست.
البته دنگیلبرت، خیلی قبلتر از او در مورد روش فریبکارانه فروشگاهها برای فروش کالاهای گران قیمت نوشت و سخنرانی کرد. متن زیر را از حافظه میآورم که ممکن است دقیق نباشد.
فرض کنید یک بطری ۱۰ دلاری دارید و یک بطری با همان کیفیت اما رنگ دیگر دارید ولی قیمت آن را ۲۰۰ دلار میگذارید. شما آنها را در قفسه فروشگاه میگذارید. هیچ مشتری برای بطری ۲۰۰ دلاری پیدا نخواهد شد. اگر میخواهید آن را بفروشید، یک بطری ۷۰۰ دلاری در کنار آن بگذارید. کلی مشتری پیدا خواهد شد.
برگردیم سراغ قاضی، اگر قاضی سه گزینه – «تبرئه» – «مرگ با دارو» – «مرگ با اره» را قرار میداد، آیا انتخاب تبرئه از نظر پسر خردسال، خلاف انتخاب انبیا بود؟ اگر همان قاضی انتخابهایش تبرئه، ۶۹۹ دلار و ۷۰۰ دلار بود چه؟ ممکن است بگویید من دارم یک چولگی وحشتناک ایجاد میکنم و باید تعادل بین انتخابها را رعایت کنم. باشد، حالا فرض کنید سه گزینه داریم
- ۲۰۰ دلار جریمه
- حبس ابد
- مرگ با شکنجه
حال چه؟ واقعا ناراحت میشوم که چه قدر «تحمیل انتخاب به یک فرزند خردسال» را تحسین میکنیم. آن قاضی، آموزش اشتباهی به فرزند داد. تازه کاری به مسائل روانی حاصل ندارم (این را متخصصان آن حوزه بنویسند). این آموزه، ممکن است در تکتک ما رشد کند تا به سادگی فریب تبلیغات، بازار و سیاسیون را بخوریم. عجیب نیست که شبکههای تبلیغاتی و کانالهای مختلف، این چنین در آن میدمند.
مردم هرچه سادهتر، درآمد آسانتر.
حرفهای «سعید جلیلی» و «دن گیلبرت» را در ذهن خود داشته باشید که به نظر من یکی از مهمترین عوامل زندگی مستقل است.
سلام،
این نوشته من رو یاد بحث «میانهرو» و «میانهیاب» در بین اعضای تیم و حتی موضعگیریهای سیاستمداران انداخت.
قطعا این تعریف من خام هست و جای فکر بیشتری دارد:
میانهرو: کسی است که بر مبنای مجموعهای اصول تصمیمگیری خودش رو میکنه و قراره طبق اونها انصاف رو سرلوحهٔ قضاوتش قرار بده. (پرهیز از افراط و تفریط رو نگفتم، چون تعریف مناسبی نداشتم)
میانهیاب: فارغ از اینکه اصول تفکر خودش چی هست، صحبت دو طرف بحث رو نگاه میکنه، حد بالا و پایین رو مشخص میکنه، و بعد یه جایی در حوالی وسط طیف رو به عنوان نظر خودش مشخص میکنه. تا به نوعی سیخ و کباب نسوزن و به هر دو طرف بحث یک چیزی برسد.
اینجا هم فکر میکنم ماجرا همین بوده، سنت انبیایی که جناب قاضی صحبت کرده، میانهروی بوده. ولی تعریف ایشان به سمت میانهیابی رفته.
سلام، پاسخ به شما، نسبتا طولانی شد، برای همین در یک پست جدا گذاشتم. از اینجا میتونید ببینیدش.