دیدگاه‌های شما و میثم مدنی کتاب‌خوانی، چرا، چگونه، کتاب بخوانیم، خواندن، داده، داده‌کاوی

دیدگاه‌های شما و من

  • From علی on (۱۲+) می‌‌توانم، اما برای تذکر جدی به خودم، امکان لایک کردن نخواهم گذاشت!

    سلام میثم جان.
    اولین آشنایی من با این وبلاگ از طریق لینکی بود که محمدرضا در زمینه کتاب‌خوانی داده بود. تمام 16 مطلب رو خوندم و امروز هم به هفدهمی رسیدم.[که البته مجال نیست در مورد همه اون‌ها تک به تک ابراز نظر کنم(و البته صلاحیتش رو هم شاید ندارم)] چون پادکست‌های رادیوگیگ رو گوش می‌دادم و متوجه شدم که نوشته‌های جادی رو هم میخونی بیشتر ترغیب شدم به خوندن مطالبت. حس اشتراک منابع(و نظراتی) که داریم باعث میشه حضور در اینجا دوست داشتنی‌تر بشه.

    کمتر پیش میاد به نظرهای کوتاهی مثل “عالی بود مث همیشه” “واقعاً خوب بود” “بازم مث همیشه گل کاشتی” “متشکّرم ازت آقا/خانم فلانی” و مواردی از این قبیل بذارم. فرصت و دانش ابراز نظرات بلند و طولانی رو هم ندارم و برای همین من غالباً نظاره‌گر مطالب هستم. اما این مطلب باعث شد بنویسم و چند مورد رو هم ازت بخوام تا اگر وقتت اجازه میده مفصل‌تر بیان کنی.(البته من همه مطالب وبلاگ رو نخوندم، اگر چیزی رو خواسته‌ام و قبلاً بهش اشاره کردی ممنون میشم اگر همینجا یا به ایمیلم لینک بدی)
    1. گفته بودی برادرت (محمدعلی) مربی خوبی برای کتاب خوندن‌ـت بوده و در زمینه تندخوانی بهت آموزش داده. خیلی خوب میشه در این دو مبحث مفصل‌تر بنویسی، چون بعضی افراد دسترسی به چنین چیزی رو ندارن. از طرفی نمیشه به هر مطلبی که هرجای اینترنت یافت میشه اعتماد کرد. (امیدوارم عنوان “چطور کتاب بخوانیم و کتاب‌خوان بمانیم” موارد بالا رو پوشش بده، اما اگر چنین نیست بیشتر و بهتر راجع بهشون بنویس)
    2. گه‌گاه فیلم‌ها و کتاب‌هایی رو معرفی می‌کنی(که من یادداشت می‌کنم برای خوندن) و گفته بودی برادرت عنوان‌های خوبی رو برای مطالعه پیش روت می‌گذاشته. خوب میشه اگر به صورت متمرکز بخشی از وبلاگ رو به معرفی سریال‌ها، فیلم‌ها یا کتاب‌ها اختصاص بدی و ارجاع رو راحت‌تر کنی. یا به طور مختصر در معرفی یک فیلم یا کتاب بنویسی.
    3. اگر اهل شنیدن پادکست هستی خوب میشه بعضی مطالب رو به شکل صوتی ارائه کنی یا برخی پادکست‌های خوب رو معرفی کنی.
    4. تو، محمدرضا و خیلی‌های دیگه در نقد شبکه‌های مجازی و اثراتی که داره نوشتین. خوب میشه اگر در زمینه چگونگی استفاده مفید از اون هم توضیح بدی. (گرچه احساس می‌کنم چنان کلّی و شخصی هست که قابل بیان نباشه)

    در پایان، فکر میکنم افزایش کیفیت، کمیت و سطح زندگی همراه با گسترش دیدگاه و تصورات خواننده‌هات برات مهم‌تر از عبارت‌های متشکّرم و امثالهم باشه. منم به نوبه خودم سعی می‌کنم به این مسیر برم و بقیه رو هم به این مسیر ترغیب کنم.

    Go to comment
    • From میثم مدنی on (۱۲+) می‌‌توانم، اما برای تذکر جدی به خودم، امکان لایک کردن نخواهم گذاشت!

      بسیار ممنونم از نظر لطفت.
      در مورد ۱، حتما مفصل خواهم نوشت. به نظر خود من به خاطر دیربازده بودن مطالعه کتاب، داشتن یه مربی در مطالعه حتمیه. لزومی هم نداره مربیت از خودت قوی‌تر باشه، حتی می‌تونه ضربدری باشه! یعنی حالت همکاری. من خودم کتاب‌هایی رو در راهنمایی شروع کردم که همین الان هم شاید اگر دست خودم بود آغاز نمی‌کردم. حداقل یک پست کامل در موردش خواهم نوشت.
      در مورد ۲ اتفاقا حتی برخی زیرساخت‌های فنیش رو هم آماده کردم. اما به خودم قول دادم (طبق کاری که در آغاز هر پروژه می‌کنم) که فصل اول رو یک سره تموم کنم. نه تنها در مورد نرم‌افزار، فیلم، موسیقی، ابزارک و … خواهم نوشت که در مورد تجربه‌‌ام در نحوه انتخاب و نحوه تجربشون هم خواهم نوشت.
      در مورد ۳ خیلی از پیشنهادت ممنونم. امیدوارم کارهام رو سامان بدم، همچنین وقت و انرژیم کفاف بده.
      در مورد ۴ توی معرفی نرم‌افزارهای کنترل فردی، یکم از نحوه کنترل می‌گم. اما در مورد انتخابش به روی چشم، اگر چه یک چیزهای شخصی توش هست، اما می‌شه آدم‌ها رو طبقه‌بندی کرد و برای هر طبقه یک میزان و یک نوع رو پیشنهاد داد. در ضمن، مطالعه تاریخچه هر شبکه اجتماعی (شعبانعلی عزیز چند تا پست داره) و نگاه به اهداف و شاخص‌های هر شرکت، می‌تونه به شدت در نحوه استفاده شما از محصولات اون تاثیر گذار باشه.
      نکته بعدی بر می‌گرده توی بحث بی‌گدار به آب زدن! اولین چیزی که هر کسی باید در شروع کار با شبکه‌های اجتماعی در نظر بگیره اینه که چقدر زندگی و وقتش ارزش داره؟ به نظر من اولین چیزی که هر کس در زندگی نیاز داره رویای زیباست. اگر به ترتیب بخش‌های فصل ۱ نگاه کنی، آخرین بخش رو تولد تدریجی یک رویا گذاشتم. مشکل اکثر ماها اینه که رویای خوب نداریم. وقتی رویا (و بعد آرزوی و هدف حاصل از اون) شکل می‌گیره، آدم تمام تلاشش رو می‌کنه تا بهش برسه و نمی‌گذاره کسی درش خلل وارد کنه. اگرنه وقتی به جای سیگار برای (احساس کاذب) رها شدن از غم، خستگی، بی‌کاری و … به سمت شبکه‌های اجتماعی برن بهتره! اگر چه راه‌های خیلی بهتری هم هست.
      در مورد نکته پایانیت بگم که خیلی لطف می‌کنی.

      Go to comment
  • From سعید on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش نهم: تا آغاز کردن و پایان دادن را تمرین کنیم.

    با سلام
    من از روزنوشته‌های محمدرضا شعبانعلی و از طریق مطلبی که اخیراً با عنوان “درباره روش کتاب خوانی (۱): ما کتاب نمی‌خوانیم” نوشته‌اند، با وبلاگ شما آشنا شدم. طی یکی دو روز اخیر، برخی مطالب شما رو خونده‌م و – به قول مجریان صدا و سیما – اعتراف می‌کنم واقعاً از متون و نقطه نظرات شما استفاده کرده‌م. سعی‌م بر این هست که از این به بعد، حتماً زمانی رو به خوندن وبلاگ شما اختصاص بدم.
    در خصوص این مطلب، نکته‌ای به ذهنم رسید که به نظرم، با واقعیات مطابقت نداره.
    در فوتبال، بیشتر پول را تمام‌کننده‌ها (دروازه‌بان و مهاجم) می‌گیرند.
    به عنوان فردی که جسته و گریخته، اخبار ورزشی رو دنبال می‌کنم، میشه گفت که – به طور متوسط – مهاجمان، دستمزد بیش‌تری نسبت به سایر پست‌ها می‌گیرند، اما بعید می‌دونم عموماً این موضوع در مورد دروازه‌بان‌ها درست باشه.
    ممنون از توجه‌تون.

    Go to comment
    • From میثم مدنی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش نهم: تا آغاز کردن و پایان دادن را تمرین کنیم.

      ممنون دوست عزیز، حق با شماست. من شاخص را دقیق ننوشتم.
      از دو دید من می‌تونم به اون بخش از نقصی که پیدا کردید (که درست بود و به همین خاطر متن رو اصلاح کردم) پاسخ بدم.
      ۱- شاخص درآمد گنگ و ناقص بود. باید کل دوره بازی رو در نظر گرفت. یعنی این که باید در نهایت حساب کرد چند سال، با چه فشار و فراز و فرودی، با چه مصدومیتی درآمد داره؟ برای این کارهای شاخص‌های ویژه‌ای داریم.
      ۳- منظور من تمام کننده (آغاز کننده) به معنای عام بود. یعنی اون مدافعی که یک حمله رو تمام می‌کنه و باعث می‌شه حمله‌ای دفع بشه هم یک تمام کننده است، یا اون هافبکی (در هر موقعیت فرعی) که باعث به ثمر رسیدن یا نرسیدن یک گل می‌شه هم حسابه.
      چون بحث شخص یا نتیجه‌گیری از موقعیت بازیکن نبود، من زیاد روش حساس نیستم.

      اما یک گزارش در مورد توزیع درآمد فوتبالیست‌ها خواهم نوشت، در اونجا خواهیددید که پس از حمله، بهترین پست، دروازه‌بان است. این پست رو در دنیا از نگاه داده خواهم نوشت. داده‌هام رو کامل خواهم کرد.

      Go to comment
  • From علی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش دوازدهم: تا حرف تازه داشته باشیم.

    سلام میثم جان ممنون از نوشته های خوبت. چه طور میشه اطلاعات مفید کتابها را به خاطر سپرد؟

    Go to comment
    • From میثم مدنی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش دوازدهم: تا حرف تازه داشته باشیم.

      من از فصل سه به بعد خیلی در این مورد خواهم نوشت. فقط پارادوکس موجود در پاسخ به تو رو در سه مورد می‌گم.
      ۱- ما واقعا نمی‌دونیم کدوم اطلاعات مفیدتره!
      ۲- اطلاعات غیر مفید هم زائدن و نباید فضای زیادی رو از ذهنتون اشغال کنن،
      ۳- به کار بردن اطلاعات زیاد (حتی مفید)، گاهی باعث ضعیف شدن تحلیل شما خواهد شد و گاهی باعث ایجاد مشکل می‌شوند.

      امیدوارم با نگاه به موارد بالا متوجه بشی که نمی‌تونم پاسخی حتی در یک پست به جواب تو بدم. ده‌ها پست جواب تو طول خواهد کشید.
      وظیفه ما مطالعه است، حداقل به عنوان یک فرایند. مثل یک زندانی محکوم به حبس ابد، که نمی‌دونه کی (آیا) رها می‌شه؟ اما بهتره هر روز مواظب غذا و تمرینات جسمی و روحیش باشه.

      Go to comment
  • From یزدان زانا on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفتم: تا لذت از درد را یاد بگیریم

    سلام.
    از محمدرضا به اینجا رسیدم.
    و چه مبارک رسیدنی…
    میثم جان از آشنایی با تو و وبلاگ خوبت خیلی خوشحالم..دارم کلمه به کلمه وبلاگتو نوش جان میکنم…
    از دور قلب بزرگت رو میبوسم…
    ادامه بده لطفا،بیشتر بگو جانا که….
    راستش منم مشکل احسان رو دارم،منم خوره کتاب هستم البته شاید!در حدی که دوست دارم فقط بخورم و بخوابم و مطالعه کنم یا شاید بهتره بگم کتاب بخونم…بعضی وقتا فک میکنم از تنبلیمه که اینقد عشق کتاب خوندنم…احساس میکنم فقط کتابا خونده میشن،گاهی فک میکنم مصداق واقعی عالم بی عمل شدم البته اگه علمی هم بوجود اومده باشه در من!
    لطفا یه پست جداگانه هم در این رابطه بنویس که چطوری میتونیم اولا خوب بفهمیم و یادبگیریم کتابایی و که میخونیم و دوم هم چطور دانسته هامونو تبدیل به عمل کنیم…

    Go to comment
    • From میثم مدنی on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفتم: تا لذت از درد را یاد بگیریم

      خوش آمدی
      اتفاقا همین هفته پیش رو در موردش خواهم نوشت. راستش ماها فرزندان تفکر کارگری هستیم (نه لزوما فرزند یک کارگر!). یک کارگر صبح می‌رود سر کار و شب مزد می‌گیرد. حاضر نیست کمی صبر کند و ماهانه و سالانه حقوق و دستمزد بگیرد. تا آخر عمر همین روش. در صورتی که ما باید تفکر کشاورزی خود را تقویت کنیم (پدرم مرتب این را برای من تکرار می‌کرد. می‌توانم بگم به نظر من، همین یک کار، برای ادای دین پدری کافیست!). امروز می‌کاری، آب می‌دهی، مواظبی، سختی می‌کشی، شاید، … شاید، …. شاید، … بذرهای تو تبدیل به محصول شوند. اگر آفت، بی‌پولی، تصادف، هوا می‌گذاشت، تو به محصول می‌رسیدی. ما با کتاب‌هایمان دانه می‌کاریم منتها فرقش با گندم این است که نمی‌دانی که محصول می‌دهد، اصلا محصولش چطوری است! بدتر از همه این که نمی‌توانی درک کنی که آیا اصلا این محصول، ثمره مطالعه است؟
      فقط یک نکته بگم، حرف محمدرضای عزیز که می‌گه کتاب‌خوانی موثر باید در رفتار موثر باشد، با حرف من که می‌گویم اثر مطالعه را به سختی می‌فهمیم فرق دارد! یکی تغییر در ذات است و یکی به مشکل اندازه‌گیری و یافتن علیت اثر مربوط است. در نوشته‌‌ای مستقل، بیشتر توضیح خواهم داد.

      Go to comment
  • From محمود on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفدهم: به خاطر دیدن نخود و قوی سیاه.

    سلام
    از نوشته بسیار پر بارتان استفاده کردم وخوشحالم که به واسطه نوشته آقای شعبانعلی با شما آشنا شدم و از این به بعد هم نوشته هایتان را دنبال خواهم کرد
    موفق باشید

    Go to comment
  • From ktanff on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش یازدهم: تا با ارزش‌ترین و زیبا‌ترین شی تزئینی ممکن را داشته باشیم (کتاب‌خانه).

    چقدر ورق زدن آلبوم عکس‌هایی که در مهمانی‌ها، سفرها، با آدم‌های آشنا و غریبه انداخته‌ایم لذتبخش است داشتن یک کتابخانه، گاه به گاه تماشای عطف کتابها، نام داستانها و نویسنده‌یشان که خوانده‌ای آنها و دمی با آنها زیستی نیز همان قدر مایه خوشی است.

    Go to comment
  • From ktanff on (۱۲+) می‌‌توانم، اما برای تذکر جدی به خودم، امکان لایک کردن نخواهم گذاشت!

    چرا خودمان را از امکان بازخوردگیری، ولو در سطح کم اطلاعاتی مثل لایک، محروم کنیم؟!

    آسیب جای دیگری است: اینکه تعداد لایک بالاتر شده است معیاری که اعتبار بالاتر را نشان می‌دهد.

    ایراد موقعی است که مردم فکر کنند ۵۰ میلیون لایک زیر پیج سلبریتی یعنی سلبریتی آدم مهمتری از نویسنده‌ای است که زیر پیج‌اش ۵۰ لایک است.
    بنظرم کم نیستند مردمی که هر چند خودشان نیز لایک می‌گذارند ولی اگر این سئوال از آنها بپرسی می‌گویند: تعداد لایک کم لزوما نشاندهنده کم اهمیت بودن آن نویسنده در برابر سلبریتی نیست.

    Go to comment
    • From میثم مدنی on (۱۲+) می‌‌توانم، اما برای تذکر جدی به خودم، امکان لایک کردن نخواهم گذاشت!

      ممنون از نقطه نظرتون.
      یک اصطلاحی داریم با عنوان «در زمین دیگران بازی کردن»، امیدوارم وقت کنم خوب در موردش بنویسم. ببینید فرض کنید شما یک دونده هستید، مسلما با تمرین و افزایش مهارت، فیزیک بدنی شما، به سمت کم کردن وزن اضافی، کشیده‌شدن اندام‌ و … پیش می‌رود (یعنی کشیدگی بیشتر بدن یک مزیت است). از طرف دیگر اگر شما در وزنه‌برداری آزاد تمرین کنید،‌ بدن شما بهتر است وزن زیاد کند و از کشیدگی کم کند (یعنی کشیدگی کمتر بدن یک مزیت است). حالا سوال اینجاست که آیا شرکت یک دونده ماراتون یا سرعت در مسابقه وزنه‌برداری آزاد، یا شرکت یک وزنه‌بردار آزاد در مسابقات دو ماراتون صحیح است؟ با این کار کلی ناراحتی، ضعف و دوری از مهارت نصیب شما می‌شود. در این حالات آیا صحیح است که بگوییم حیف است دونده ماراتون از زدن وزنه ۲۰۰ کیلویی یا وزنه‌بردار از یک دو ۲۰ کیلومتری محروم شود؟ اگر ما وقت، انرژی، روحیه و تلاش بسیار هم داشته باشیم، هرگز نمی‌توانیم در هر دو موفق شویم.

      برای خیلی مسائل چنین بحثی را داریم. از جمله استفاده از شاخص‌هایی که عمومیت را نشان می‌دهند. در مثال سلبریتی، خب یک سلبریتی، زمین بازی‌اش جذب حداکثری تعداد دنبال‌کننده است و نه ایجاد عمق و مفهوم در شرکت‌کنندگان، به همین ترتیب، وظیفه یک نویسنده عمیق نویس، جذب خواص است. تعداد این خواست حداکثر به ۱ دهم آن سلبریتی هم نمی‌رسد.
      حالا سوال اینجاست که چرا باید این دو در زمین هم بازی کنند؟
      حال می‌توانم بگویم چرا من لایک را نمی‌پذیرم؟ چون مرا به سمت زمین سلبریتی‌ها می‌برد که در آنجا نه‌تنها شکستم حتمی‌ است، بلکه تلاش‌های مفتضحانه و احمقانه‌ام برای رقابت، موجب دوری از اهداف و آرمان‌هایم خواهد شد. آزمایشات متعددی روی این موضوع انجام شده که نمونه‌اش در کتاب «تصمیم‌گیری» یونا لرر آمده است.

      Go to comment
  • From ktanff on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پنجم: تا استثمار نشویم.

    اینکه کتاب نخواندن زمینه‌ی مورد استعمار واقع شدن را فراهم می‌کند
    هم ارز این نیست که
    کتاب خواندن مانع استعمار شدن می‌شود.

    بنظر من، تمرکز شما بر نگرانی او درباره اشکال جدید استعمار شدن است که البته مطالب خوبی نوشته‌اید اما در آخر به روش ضعیفی به کتاب خواندن ربط می‌دهید.

    Go to comment
    • From میثم مدنی on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پنجم: تا استثمار نشویم.

      حق با شماست، ارتباط ایجاد شده ضعیف بود. کمی فکر خواهم کرد و ارتباط عمیق‌تر را خواهم نوشت.
      اگر به داستان بی‌گدار به آب زدن در اینجا توجه کرد باشید، گفته‌ام که ممکن است یک نفر بدون دانش پیروز شود و در داستان فریاد جارچی در همانجا گفتم که داشتن یک داده معادل خرد (توان تصمیم‌گیری درست) نیست. بنابراین همینجا هم می‌گویم که در هیچ یک از استدلال‌هایم، شرط دو طرفه (اگر و تنها اگر نداشته‌ام). در واقع خواندن کتاب شانس ما را افزایش می‌دهد و نه بیشتر، در هیچ یک از دو طرف ماجرا، قطعیتی نیست.
      بیشتر تاکید من در این بخش، روی تاثیر بسیار کم ۱- تجربه (که کند است) ۲- شبکه‌های اجتماعی و ابزارهای جدید (که به ظن ابزار استعمار بودن آلوده‌اند و روش عملکردشان در خود فرو بردن و درگیرکردن به مسائل سطحی است) ۳- رسانه‌های جمعی چون تلویزیون، ماهواره، روزنامه و … (که به خاطر ذات جهت‌گیری آن‌ها و منفعل بودن بهره‌بردار، روحیه مستعمره شدن را افزایش می‌دهند) نسبت به مطالعه کتاب هستند.
      فرآیند‌هایی چون مطالعه کتاب حتی ورزش و …، روحیه ضد تنبلی، تمایز در تفکر و نترسیدن از اعلام نظر متفاوت را افزایش می‌دهند. تمام این‌ها لازمه های روحیه ضد استعماری است.

      Go to comment
  • From ktanff on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتاب‌ها نوشته شوند.

    این آسیب فقط اختصاص به کتاب ندارد بلکه به تمام محصولات فرهنگی قابل تعمیم است.

    آغاز این آسیب شاید ریشه در جایی داشته باشد که خیلی‌هایمان ناخودآگاه اقتصاد و چیزهای مرتبط با پول و معیشت را بلحاظ ارزشی در برابر فرهنگ و علم و … در ذهنمان قرار می‌دهیم.

    چیزی که باید یاد بگیریم این است که
    اگر الان در دنیایی زندگی می‌کنیم که نظام حکومتی کشورها، دموکراتیک است و از شاه و امپراطور و حاکم و خلیفه خبری نیست و می‌خواهیم که همین‌طور نیز باشد بنابراین باید بدانیم نویسنده، شاعر، هنرمند و … نیز در این جهان برای حمایت چیزی جز همین ما مردم را ندارند. اگر جز این انتظار داشته باشیم پس هنوز آرزوی شاهان و خلفایی را داریم که باشند تا نخبگان به زیر بال و پر آنها روند.

    به نظر من به سادگی، می‌توان فیلم، موسیقی، حتی عکس و پوستر را نیز به لیست مورد بی‌مهری واقع شدگان اضافه کرد.

    Go to comment
  • From ktanff on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سوم: به تعویق انداختن لذت و انجام کارهای غیر فوری و ضروری!

    آیا کتاب خواندن یا کتابخوان بودن یک وظیفه‌ی اخلاقی است یا طریقی برای رسیدن به اهداف معینی در زندگی است؟

    ما با آدمهای زیادی در جامعه مواجه می‌شویم که به دلیل شکل تعلیم و تربیت جاری در کشورمان، نمی‌توانند تفاوت بین ایفای وظیفه و برنامه‌ریزی برای نیل به اهداف زندگی را بفهمند گویی در ساختار فکری‌شان تنها شیوه‌ای که برای تحقق موفقیت وجود دارد این است که
    – بگرد و یک یا تعدادی آدمهای موفق (موفق در همان هدفی که خودت داری) پیدا کن
    – از آنها بخواه برای تو نسخه‌ی موفقیت را بپیچند
    – «وظیفه» خودت قرار دهد هر روز همان نسخه را اجرا کنی
    – یا به هدفت میرسی یا اگر نرسیدی همین که تلاشت را کرده‌ای به همان پشتکار خود ببال و شاد باش!

    این یعنی دیدگاه وظیفه‌گرایانه داشتن نسبت به زندگی.

    شما می‌گویید تلویزیون، کانال‌ها، فیسبوک و … بد است و کتاب خوب است. (من هم طوری موافقم و طوری مخالف)
    این بد دانستن و خوب دانستن، همیشه در تاریخ برای هر چیز جدیدی تکرار شده است.
    الگو ثابت است: چیزهای قدیمی‌تر معمولا به شیوه‌ای توسط مردم مورد استفاده قرار می‌گیرند که راندمانی کمتر از آنچه کارایی نهایی‌شان استفاده می‌شوند چرا که مردم معمولا برای ساده‌تر انجام دادن کارها آنها را تقریب می‌زنند و رند می‌کنند. بعد از مدتی یک چیز جدید می‌آید که شاید در بسیاری از جنبه‌ها، تفاوت‌های بنیادی با قدیمی‌تر دارد. مردم به سراغ پدیده جدید می‌روند و قدیمی را یا رها می‌کنند یا در کنار پدیده جدیدتر، به همان شیوه‌ی ناقص خود به استفاده از قدیمی‌تر ادامه می‌دهند. و بعد، یک آدم‌هایی مثل من و شما پیدا می‌شوند که از اینکه از آن قدیمی‌تر درست استفاده نمی‌شد دلخورند و می‌خواهند راه و روش درست و حداکثر بهره‌برداری از آن قدیمی‌تر را به دیگران بگویند. تا اینجا همه چیز قابل درک است اما نکته اینجاست که به نظر من اینها دلیل نمی‌شود جدیدتر را نفی کنیم. جالب است که همین داستان با آمدن پدیده‌‌ای جدیدتر تکرار می‌شود.

    همانطور که شما نیز به نوعی اشاره کردید در واقع مشکل اصلی در نداشتن نگرش گزینشی و انتخاب هدفمندانه است و گرنه رسانه مورد استفاده به خودی خود از این جنبه، ذاتا دارای ایراد نیست.

    به نظر من، هدف کسب اطلاعات و دانش است. برای این هدف، کتاب خواندن یک شیوه است. کتاب‌های صوتی، کانال‌های تلگرام، وبلاگ‌ها، فیسبوک و … نیز می‌توانند در کنار کتاب قرار گیرند مشروط بر اینکه خوشه‌چین خوبی باشیم. من نگرانم، تشویق به کتابخوانی برای مخاطبین بلاگ شما، در جامعه وظیفه‌گرای ما، کتابخوانی را تبدیل به یک چیز مقدس و اخلاقی کند که از نگاه پیروان آن، باید انجام شود چون وظیفه است. به نظر من نسل بعد، به مراتب بیشتر از نسل‌های قبل، باید مهارت گزیده‌چینی بدست آورد. کاملا درست است که اطلاعات در فضای رسانه‌های امروزی و اینترنت، مثل آن علفزار گسترده شده توسط دیگران است. اما اتفاقا آنچه در برابر چشم‌چرانی قرار می‌گیرد گزیده‌چینی است. در خواندن کتاب نیز می‌توان چشم‌چران بود.

    ——–
    مهارت‌های گزیده‌چینی، چیزهای ساده‌ای نیستند و شاید حتی امروز درباره آنها حرف زدن زود باشد. می‌توانند مکانیزم‌های تربیت‌یافته بسیار پیچیده‌ای باشند که نسل آینده به طور رسمی، به فراگیری آنها خواهد پرداخت.

    Go to comment
  • From هادی on رشد عرضی و عمقی (۱)

    سلام
    خداقوت

    کاش وبلاگتون خبرنامه داشت ، تا از مطالب جدیدتون آگاه میشدیم

    Go to comment
  • From علی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش دوم: تا ذهن‌چران و چشم‌چران نباشیم!

    سلام جناب مدنی.از محمدرضا شعبانعلی به شما رسیدم. پیگیر نوشته هاتون هستم، لطفا با قدرت ادامه بدید. ممنون

    Go to comment
  • From فاطمه صفایی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش اول: ۱ مساوی ۴!

    منم دیروز از محمدرضا شعبانعلی به اینجا رسیدم و الان دو روزه دارم نوشته هاتون رو میخونم. ممنون که می نویسید. اگه میشد جوری بنویسید که مخاطب موقع خوندنش انسجام ذهنیش رو از دست نده، عالی می شد. تصور من اینه که مطالب خیلی خوبی می گید اما یجورایی شلوغ پلوغه و انحراف از خط فکری برا من خواننده زیاد اتفاق افتاد.

    Go to comment
    • From میثم مدنی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش اول: ۱ مساوی ۴!

      مشکلی که شما دیدید رو می‌پذیرم. فکر کنم چهار موضوع باعث این اتفاق شده.
      ۱-(از همه مهمتر) تجربه کم من در وبلاگ نویسی است. حتما خودتون می‌دونید این که سال‌ها یک کار رو ببینید و اینکه خودتون بخواهید انجام بدید، خیلی فرق داره.
      ۲- یکی از اهداف اصلی من سرنخ دادنه! هدف نوشتن مجهولاتیه که می‌شه بهشون فکر کرد. نه اینکه به مجهولاتی جواب بدم. هدف طرح سوالاته و یکم تفهیم سوال، نه پاسخ به سوال.
      ۳- ذهن من آشوبناکه.
      ۴- این نوشته‌ها یه جوری چوب دو سر نجس هستند. از طرفی به اندازه کتاب، انسجام، بخش‌بندی و پردازش نشدن، ویراستاری و نشخوار نشدن. از طرف دیگه سعی دارن از کلیشه‌ای، ساده‌، سطحی و خطی بودن دوری کنن. از طرفی به اندازه یک کتاب تکامل نیافتن و از طرف دیگه می‌خوان مثل یک کتاب خوب، به صورت موضوعی جامع باشن.

      امیدوارم با تجربه بیشتر و تکامل در نسخه نهایی PDF ای که آماده خواهم کرد، تا حدی این مشکل رفع بشه.

      Go to comment
.