مهم‌ترین چیزی که برای یادگیری نیاز دارید، رهایی از توهم است! (انتخاب مسیر شغلی)

بارها در مورد مدرک‌گرایی، دانش سطحی و بی‌انگیزگی علمی و کاری شنیده‌ایم، من هم در این باره زیاد نوشته‌ام (بخش مدرک‌گرایی سراسر از این نوشته‌هاست).یکی از عواملی که اینجا دوست دارم جداگانه شاید حتی با تکرار، بیانش کنم، سطح یادگیری است.

این روزها افراد زیادی به من مراجعه می‌کنند یا پیام می‌دهند که می‌خواهند وارد حوزه برنامه‌نویسی بشوند. وقتی می‌پرسم چقدر آمار بلد هستید یاچقدر برنامه‌نویسی بلدید، معمولا پاسخ‌هایی می‌شنوم که مجبور می‌شوم صریحا بگویم بلد بودن یعنی چی؟ بیشتر ...

نگاهی به رشته پزشکی به عنوان مسیر شغلی – بحث انتخاب رشته

من توی این نوشته قصد ندارم بگم رشته تجربی خوب نیست. اتفاقا برای برخی، بهترین رشته است. اما می‌خوام یک سری دیدگاه‌ها رو بگم، شاید به دردتون خورد. تمامی بخش‌های پایین مربوط به انتخاب بین ریاضی و تجربی هستش.

البته یک کاربرد دیگه این متن اینه که بچه‌های غیرپزشک، زیاد حسرت اون سمت رو نخورن. بیشتر ...

جمله «شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید» را زیاد جدی نگیرید‍! بحث انتخاب رشته

قبلا هم چند بار در این مورد نوشتم، اما در این دو سه روز چند ایمیل در مورد انتخاب مسیر یا شغل به دستم رسید که گفتم بهتر است دو سه نوشته را در موردش بنویسم.

خواهشی که دارم اینه که اگر جایی نیاز به توضیح بیشتر داره یا به نوشته جداگانه‌ای نیاز داره، بگید تا نوشته درخواستی بنویسم.

۱- اثر منبع

همین ۵۰ سال پیش اگر مسیرهای شغلی ممکن یک نفر را می‌خواستیم نام ببریم (با توجه به موقعیت)، به ده‌تا هم شاید نمی‌رسید. اما امروزه با انواع رشته‌هایی که در حال ظهور هستند، انواع تخصص‌ها و انواع سبک درآمدی، خیلی سخت است که بخواهیم مانند گذشته تصمیم بگیریم. بیشتر ...

یادگیری اژدهاکُشی خوب است اما مسیر شغلی خوبی نیست!

در دوره کارشناسی ارشد، یکی از دانشجویان از استاد پرسید:

استاد این چیزها که به ما یاد می‌دید به چه دردی می‌خوره؟

استاد نگاهی طنز آمیز به اون انداخت و گفت:

تا باهاش اژدها کشی یاد بدید!

استاد که دید بچه‌ها موضوع رو نگرفتن، شروع کرد و اصل داستان رو گفت:

سال‌ها پیش یک جوونی با مادر پیرش زندگی می‌کرد. جوون درآمد زیادی نداشت، خلاصه کلی نشستن با هم فکر کنن که حالا چکار کنیم؟ بیشتر ...

چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی‌و‌نهم: کجایند زنگ‌هایی که برای شما به صدا در آمده‌اند؟

شاید شاهکار «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» از ارنست همینگوی را خوانده باشید. به قول برخی از منتقدین یا نویسنده زندگی‌نامه همینگوی این اثر در کنار پیرمرد و دریا، وداع با اسلحه و خورشید هم طلوع می‌کند چهار نوشته برتر او است.

ماجرای نام‌گذاری این کتاب به ناقوس کلیسا بر می‌گشت که به خاطر مرگ افراد در جنگ نواخته می‌شد. در واقع وقتی که کسی کشته می‌شد، به خاطرش ناقوس را به صدا در می‌آوردند. بیشتر ...

چرا کتاب بخوانیم؟ بخش بیست و چهارم: تا یادبگیریم چکونه در آینده خود سنگ بیندازیم!

۱- بهشت بی‌برنامه و پایان

عکس بالا را ببینید، عکس زیر را ببینید…

گردنه حیران کتاب‌خوانی چرا در آینده خود سنگ بیندازیم

زیبا نیست؟ وقتی این تصاویر را می‌دیدم، با خودم می‌گفتم،‌ اگر فقط وقت داشته باشم…،‌ اگر فقط مسیرم به آنجا بخورد… دوست دارم ساعت‌ها در آنجا رانندگی کنم. مرتب بزنم کنار و لذت ببرم. خوشبختانه به خاطر برخی مسائل، مسیر من زیاد به تصاویر بالا افتاد. باید برای تعداد دفعات بسیاری به اردبیل می‌رفتم و بروم! به نظر می‌رسید به توفیق اجباری حضور در گردنه حیران دست پیدا کرده بودم. بیشتر ...

داستان برگ چغندر و ریاضی

یکی از اقوام ما به نام رَحمت (من عمورحمت صداش می‌کردم) صاحب یک مرغ‌داری نسبتا بزرگ و یک مزرعه نسبتا کوچک بود. کمی شاکی بود. یک داستانی را برای من تعریف کرد که نمی‌دانم از کجاست؟ او داستان دو دوست را روایت می‌کرد، که قصد داشتند به صورت شراکتی یک تجارتی را با هم راه بیندازند. نامشان را اصغر و اکبر می‌گذارم. بیشتر ...