دیدگاه‌های شما و میثم مدنی کتاب‌خوانی، چرا، چگونه، کتاب بخوانیم، خواندن، داده، داده‌کاوی

دیدگاه‌های شما و من

  • From معصومه شیخ مرادی on شما پاسخ دهید: انسان یا لاک‌پشت؟ مَحَکِ نگه داشتن ادرار در مقابل شکلات.

    فکر می کنم تا در شرایط یک تصمیم قرار نگیریم نمی تونیم تصمیم بگیریم و اینجا تصمیم گرفتن برای نگهداشتن انسان یا حیوان سخت به نظر میرسه، چون خود من به قول دوست خوبم لیلا بسیار مامور و معذور بودن را بخصوص زمانی که دانشگاه تدریس میکردم و در نمره دادن به دانشجویان رعایت می کردم زمانی اونها اون نمره رو به قول خودشون برا نان شبشون می خواستن اما من با این دیدگاه که نمی تونم تفاوتی بین دانشجویان قائل بشم به بهانه رعایت عدالت مامور و معذور بودن رو انتخاب می کردم.
    شاید یه دیدگاه بتونه این باشه مثلا:
    من انسانها را نگه میدارم به این امید که یکی یا چندتا از میان اونها پیدا بشه که هم انسانهای دیگه و هم لاک پشت ها رو در آینده نجات بده به هر حال به نسل انسان بیشتر میشه امیدوار بود.

    Go to comment
  • From محسن فارسی on بخش حال‌‌ٍْخوب‌کُنَک!

    سلام و خسته نباشید به آقای دکتر مدنی خستگی نا پذیر
    وبلاگ شما توی Bookmark بروزر من هست و واقعا مطالبش مفید و تامل بر انگیزه. میدونم که خیلی مشغله دارید ولی خواهش می کنم به این وبلاگ به عنوان یکی از اون پروژه های بزرگتون نگاه کنید که شاید بتونه حال آدمهای زیادی رو خوب کنه و تفکرات زیادی رو شکل بده، چه چیزی از این با ارزش تره؟ خواهش می کنم پر انرژی ادامه بدید خیلی ها هستند که شاید نظر ندن ولی مطالب شما رو پیگیر هستن

    Go to comment
  • From محسن فارسی on پاسخ‌هایی کوتاه و موقت به پرسش‌های بزرگ

    میثم جان عالی بود
    اگر کسی بخواد میثم مدنی رو بشناسه با همین صفحه و پاسخ هات به سوالا می تونه تا حدی زیادی با تو آشنا بشه
    من که لذت می برم از نوشته هات

    Go to comment
  • From علی on بخش حال‌‌ٍْخوب‌کُنَک!

    سلام
    معمولا اینکه به آینده فکر نکنم لذت بخشه و بیشتراز هم با جمله ی هر چه پیش اید خوش اید، شاد میشم. اینطوری هی سعی می کنم همیشه رو به جلو باشم. اما واقعا چیزی که خیلی تفریح دلچسبیه واسم، دویدن تو یه محیط کوه و جادست تا نفس ادم در بیاد یا اینکه بشینی جایی که یه دشت بزرگ زیر پات باشه و به اهنگ مورد علاقت گوش بدی یا خوندن کتابای داستانی که تا دلت بخواد می تونه تصویر سازی ذهنت رو قوی کنه از اون داستانا که دوس نداری ولش کنی مثل کتابای جمالزاده، مرادی کرمانی و خیلیای دیگه و خوندن بلاگ هایی که محتواشون زندت می کنه مثل بلاگ شما

    Go to comment
  • From حسن on بخش حال‌‌ٍْخوب‌کُنَک!

    سلام آقا میثم عزیز
    مطالب وبلاگتون خیلی به فکر کردن من کمک کرده، بارها ازشون استفاده کردم و تو زندگی رجوع کردم بهشون…بی‌نهایت ازتون ممنونم و امیدوارم یه روزی از نزدیک شما رو بتونم ببینم و قدردانی کنم

    اینکه بعضی کارهای کوچیک مثل مواردی که شما اشاره کردین انقدر در ذهن لذت بخش ثبت شدن میتونه دلیلش این باشه که بعد از یه سری کارهای بزرگ و مهم انجامشون دادیم، مثلا شما تصور کنید بعد از یک دوی ماراتون دوش گرفتین مطمینن قسمت عمده‌ای از لذت بردن از این دوش گرفتن بخاطر دوی ماراتون هستش…

    Go to comment
  • From معصومه شیخ مرادی on دیوانه‌وار و کودکانه شاد باشید، بزرگ‌سالان... نفس کشیدن هم بلد نیستند!

    دوست داشتم یه بیت از فاضل نظری رو در تکمیل حرف های شما اینجابنویسم
    بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
    خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما

    Go to comment
  • From سوریاس on بخش حال‌‌ٍْخوب‌کُنَک!

    -نگاه کردن و دقیق شدن در جزییات رفتار آدم ها به خصوص کسایی که دوستشون دارم و بچه ها البته(معصومین بلامنازع!).(لذتی که مشابه مراقبه هست، یک جوراییم هست چون تمرکز می کنیم روی زیبایی)
    -طراحی و اسکیس اولیه از ایده هایی که به ذهنم میاد به امید نزدیک تر شدنشون به مرحله ی اجرا.
    -فکر کردن و انتخاب یک استایل جدید لباس یا رنگ خاص یا یک اکسسوری خاص که با دیدن و پوشیدنش حس خوبی به بقیه و خودم منتقل کنم.
    -پیدا کردن نام های تاثیر گذار و نویسندگان تاثیر گذاری که هیچی ازشون نمی دونستم(مثال می زنم، باشد شما که اینو می خونی از این که می شناختیش، لبخند رو لبت بنشیند: شمیم بهار)

    Go to comment
  • From سوریاس on چرا کتاب بخوانیم؟ قسمت سی‌و‌هفتم: درک پروانه‌هایی که طوفان می‌آفرینند و بادهایی که پروانه می‌کشند.

    این رو هم بگم که نگاهی به نگاه عاقل اندر سفیه رو بلافاصله بعد از نوشتن کامنت دیدم و از ته دل خندیدم، فقط خواستم تاکیدی بکنم که سوالی که برای اولویت بندی مطالعه پرسیدم هیچ ارتباطی با فخر فروشی و غرور کاذب و این جریانات نداره، صرفا در بازه ی محدود زمانی که کسی داره در مقام مقایسه، اولویت با کدام هست؟در واقع من اصلا نمی تونم تشخیص بدم که پله ی اول مطالعه ی آثار کسانی هست که ادراک خوبی از یک کانسپت دارند، یا این که بررسی و نزدیک شدن به خود کانسپت!

    Go to comment
  • From سوریاس on چرا کتاب بخوانیم؟ قسمت سی‌و‌هفتم: درک پروانه‌هایی که طوفان می‌آفرینند و بادهایی که پروانه می‌کشند.

    سوال!
    کتاب “هنر خوب زندگی کردن” رو تورق می کردم (از رولف دوبلی)
    دوستی که کتاب هم متعلق به ایشون بود در تلاش بود که به من بگه سبک کتاب و مطالب و محتویاتش بسیار جالبه، کما این که بسیاری از مباحثی که می دیدم برام آشنا بودن و جداگانه بسیار مفصل تر مطالعه کرده بودمشون.
    اونجا ادعا کردم که این کتاب به لحاظ این که همه ی این مطالب پراکنده ایی که باهاش آشنایی دارم رو یکجا و در مسیر مشخصی گردآوری کرده جالبه، ولی با این وجود ترجیح شخصی من این هست که منابع و سورس های اصلی رو بخونم.یعنی همون زمانی که دارم به جای اختصاص به کتاب هایی این چنینی به سرور های اصلیشون! اختصاص بدم.دوست ما در پاسخ ایرادی گرفت که من رو به شک انداخت ولی از انتخاب فعلی منصرفم نکرد.ایراد اصلی ایشون به “وقت گیر” بودن این کار بود!
    فاکتوری که تا پیش از اشاره ی ایشون هیچ اهمیتی برای من نداشت.
    الآن به طور مشخص از شما می پرسم که ترجیح شخصی شما و اولویت بندی شما برای پیدا کردن مفاهیم عمیق تر در حوزه ی مورد توجه یا علاقه چی هست؟مثلا اگه رولف دوبلی به گفته های وارن بافت و دن آریلی و بزرگان اقتصاد و روانشناسی اشاره می کنه، آیا مطالعه ی منابعی که توسط خود اون افراد جمع آوری شده در اولویت هست یا نیست؟
    (به هر حال با وجود حساسیتی که به کتاب های به اصطلاح عامه پسند دارم، وبه عمد در موسمی که همه به دنبالشون هستن، مطالعه نمی کنمشون، اما مدل ذهنی و انتخاب نویسنده از میان انبوه اطلاعات و داده ها بسیار آموزنده و شیرین بود.اما نمی تونم خودم رو راضی کنم که بیش از یک زنگ تفریح بهش نگاه کنم.)

    Go to comment
  • From صادق on دیوانه‌وار و کودکانه شاد باشید، بزرگ‌سالان... نفس کشیدن هم بلد نیستند!

    سلام به میثم عزیز خیلی خوشحالم که مینویسی و در این یکسالی که نوشته هاتو خوندم خیلی چیزا یادگرفتم از اونها .
    میخواستم در یه مورد منو راهنمایی کنی و اون بحث عدم اطمینان به اینده است .فرض کن یک فرد بخواد یه پلن برا خودش در چند سال اینده بنویسه الان خدمت سربازیه مثلا اپلای کنه یا استخدام یه جایه دولتی بشه و یا ارشد بخونه تو یه دانشگاه خیلی بهتر تو ایران وبعد تو یه شرکت خصوصی خوب مشغول بشه و نسبت به تمام این موارد نامطمئنه که بشه یا نشه در حالی که مزایا و معایبشون رومیدونه همینطور از لحاظ مالی و زمانی نیز توان ریسک نداره یعنی نمیتونه بگه اینکار میکنم نشد میرم سراغ اون یکی (یجورایی براش یه نابودی کامل محسوب میشه ). و از طرفی به تواناییهاشم اطمینان نداره مثلا نمیدونه میتونه تو یک کشور خارجی موفق باشه و…… چطور میشه به اینهمه عدم اطمینان فائق اومد و یا حداقل طوری پیش رفت که اظطراب و نگرانی نسبت به اینده کمتر باشه در حالی که عدم اطمینان هنوز باقیه ؟

    Go to comment
  • From احسان کارگزارفرد on بخش حال‌‌ٍْخوب‌کُنَک!

    موفقیت های کوچک شادی های بزرگی برای من خلق کردن. فکر میکنم تنوع و جدید بودن بیشتر از خیلی چیزای دیگه منو شاد می کنه. همین که می تونم چند ساعت وبلاگ های خوب بخونم که متن های جدید و ناب داره . یا کتابهایی که از خوندنشون خسته نمی شم.

    Go to comment
  • From معصومه شیخ مرادی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هجدهم: تا لَنگِ دانش نمانیم.

    ممنون بابت نوشته های خوبتون نوشتن مطالب شما برای من حکم ورود به یک غار ناشناخته رو داره که درهر لحظه یک کشفی برام رخ میده.
    با خوندن این مطلب دو تجربه ای که من داشتم برام متصور شد یکبار که رزومه ام رو جهت محک زدن خود و به قول معروف ببینم چند مرده حلاجم بنا به توصیه مشاور محل کارم به یک سازمان دادم برای مصاحبه دعوت شدم مصاحبه کننده به من گفت شما چقدر از این شاخه به اون شاخه پریدی.
    من تو رزومه ام راجع به فعالیت ها و مطالعاتی که در زمینه روانشناسی، مدیریت، ادبیات، و رشته تحصیلی ام ریاضی داشتم و همینطور ورزش هایی که انجام داده بودم نوشته بودم.
    مثال دوم: کولر خونه مون تازه سرویس شده بود و بعد چند روز یه صدایی می داد به شخصی که سرویس کرده بود زنگ زدم و براش توضیح دادم گوشی رو هم جلو کانال کولر گذاشتم صدا رو تشخیص بده گفت دینامش داره میسوزه و باید عوض شه و دویست و پنجاه تومان هزینه اش میشه. تو اینترنت کمی سرچ کردم نوشته بود اگه صدا شبیه تق تق قطار هست یعنی یاتاقان مشکل پیدا کرده خلاصه نگاه کردیم دیدیم یه ورقه آلومینیومی مربوط به دهانه کولر به پره های موتور گیر کرده بود. و مشکل خاصی نداشت.

    Go to comment
  • From عليرضا on دیوانه‌وار و کودکانه شاد باشید، بزرگ‌سالان... نفس کشیدن هم بلد نیستند!

    درود به ميثم عزيز
    ١) از سياه لشكر شما استفاده كنم و بگم، عملا ما شاهد اشخاصي هستيم كه بيشترشون سياه لشكرن و مي رن دانشگاه. نمي خوام از دانشگاه تعريف كنم يا بدش رو بگم ولي اكثر اشخاص نااگاهانه فقط يك توالي رو ادامه مي دن كنكور-دانشگاه-ليسانس، فوق، دكترا-ازدواج-فرزند، در صورتي كه يكم توجه كنن و اگاهانه(سيستم دو-دنيل كانمن) انتخاب داشته باشن با اينه اطرافيان اثر گذار هست بر اون انتخاب ولي بنظر خروجي متفاوتي مي ده. كسي مي دونه چرا دانشگاه مي ره با كسي رفته فقط داره مي خونه متفاوته.
    ٢) يه موردي كه هست مثلا سلبريتي ها مي خوان پشت مردم باشن ولي چند مي گيرن و به گريه مي ندازن. جوري شده كه انگار شادي حرام شده. نه اينكه مورد و مشكلي نيست ولي با عام جامعه همنشين مي شي در نقش يه منتقد مي كوبن. بشخصه خودم منبع شادي خودم هستم و هم سعي مي كنم اطرافيانم رو شاد كنم، ديگه حالا اين خبر يا اون خبر رو بگم به صورت كلي احتملا مي دونن ديگه من چرا بگم.
    ٣) در نوشته هاي قبلي پيرامون نفس كشيدن گفتين اين ويدئو بنظر خوب رو مشاهده كردم كه از روز به بعد حداقل مي دونم به سمتي مي رم كه نااگاهانه تر به اين شكل نفس بكشم https://bit.ly/2DPsB7Z .
    * جادي عزيز رو هم معرفي كردين خيلي انسان باحاليه. لبش خندون و نشاط دهنده و شاد 🙂
    سبز و كامروا باشين.

    Go to comment
  • From جعفرسیرجانی on بخش حال‌‌ٍْخوب‌کُنَک!

    مواردی که فعلا به نظرم میاد:
    1-آشپزی کردن2-رفتن به یه گل فروشی بزرگ3-رسیدگی به گل های خونه والبته صحبت کردن باهاشون4-پازل حل کردن با بردار کوچیکم5-نگاه کردن نقاشی های خواهرم 6-رفتن به کتابخونه نه برای صرفا خواندن کتابی خاصی !بیشتر نگاه کردن دانشنامه ها ،گشتن تو قفسه هابا موضوعات تاریخ،دین ،جامعه شناسی وادبیات و…7-کوه هم اگه البته دو سه نفری جمع بشیم8-تابستونا که شبش میرفتیم میدون بار البته الان کمتر شده،اینکه شب پشه ها نمیذارن بخوابی!صبح ساعتای سه چهار باید بیدار شی،صبحونه ای که معمولا من یا یکی از بچه ها درست میکرد،با عنوان هردمبیلی!از گوجه ،بادمجون،پیاز ،سیب زمینی خلاصه هر چی دم دست بود میرخیتم،یک چیزی میپختیم!کلی حال میدادبا چه لذتی میخورن همه9-اگه برم روستامون تو بیابون با مورچه ها صحبت کردن!یا دیدن اینکه مثلا یه چیزی برداشته همش میفته زمین یا باید از چه مسیرای سختی رد بشه،وچقدر اذیت میشه ولی اون گندمه،یا غذای دیگه رو نمیندازه.

    Go to comment
  • From Stare on بخش حال‌‌ٍْخوب‌کُنَک!

    سلام
    یک تعداد از لذت های کوچیک من :
    استشمام بوی بارون-خوندن بلاگ شما و محمدرضاشعبانعلی ،شاهین کلانتری،علی کریمی،شهرزاد و یکسری دیگه از دوستان متممی-هم صحبتی با دوست صمیمیم-رفتن به کتاب فروشی-بو کردن کتاب و کاغذ-مرتب کردن میز و کتاب هام!-خرید هدیه کوچک برای دوستانم-مباحثه با دوستانم درمورد مسائل و دغدغه هامون و انگیزه و الهام گرفتن از انها-پختن یه غذای جدید -انجام یوگا و….

    Go to comment
.