با خوندن پست و نوع نگاهتون به “الگوی موفقیت”، به این فکر افتادم که «ما تا الان چهقدر با داستانهای موفقیت و پیشرفت کردنهایی که از آدمهای موفق شنیدهایم، کلاه سرمون رفته و گول خوردهایم!»
به قول خودتون در کامنت، اصلا رسیدن و حتی نزدیک شدن به میزان موفقیتهایی که بعضی آدمها یا شرکتها به دست آوردهان، توی “شرایط و کشورهای دیگه” «غیرممکنه» و تلاش برای الگوگیری از اونها و شبیه شدن بهشون، جز سرخوردگی و از دست دادنِ عزت نفس دستاورد دیگهای برای مخاطب نداره.
…
.
اما اونچه که عجیب و حتی دردآوره این مسئله هست که صدا و سیما و منابع آموزشی ما در مدارس و آموزش و پرورش که مسئولیت رشد دادنِ ذهن و تفکر بچهها رو دارن، به مقولهی «شرایط و شانس» توجهی ندارند؛
و بدتر اینکه طوری داستان موفقیت دیگران رو برای ما نمایش میدن که انگار «شانس و ژن خوب و…» یه سری فاکتورهایی هستند که توجه کردن بهشون نشانی از «تنبلی و بهانهتراشی» ماست! 🙁
واقعا غیرواقعبینانه و عذابآوره که بخواهی از کسی الگو بگیری که کلا فاز و شرایط و شانسی که داشته، از زمین تا زیرزمین با تو و شرایطی که درش هستی متفاوته.
همونطوری که گفتید، ژن خوب وجود داره و به قولی ژن خوب فقط در رنگ چشم، طول قد، عرضِ شانه(!) و میزان مقاومت بدن در برابر بیماریهای واگیردار خودش رو نشون نمیده؛ بلکه همین که یه آدمِ بیکار و ناامید که چندین سال در یک آپارتمان 75 متری زندگی میکرده و هیچ مهارتی هم نداشته، بتونه با درد دل کردن با پدرش ماهیانه صد میلیون اجاره بگیره، نشانهای از «شانس و ژن» خیلی خوب هست که خیلیها ازش بیبهره هستند.
به قول شما:
“” من با بحث ژن خوب موافقم! حالا ممکنه دوستان ناراحت بشن، اما بدونید ژن فقط توی کروموزوم نیست، ناراحتکننده بودن موضوع چیزی از حقیقت تلخ جریان کم نمیکنه.
ما باید برای خودمون مسیر پیدا کنیم. نه این که دنبال شبیه شدن به دیگران باشیم.
حرفم اینه که ما باید دنبال مسیر زندگی خودمون باشیم، نه این که بریم زندگی دیگران رو کپی کنیم. ما از لحاظ شرایط، شبیه دیگران نیستیم. سیستم متفاوتی داریم.””
سلام کاظم هستم ازافغانستان
من علاقمند خاص آقای مدنی هستم
من هم دوسال است کی دنبال کشف شغل مورد علاقم هستم ولی تافعلا کی به هدفم نرسیدم
ولا دیگه افسرده شدم ازبس ازاین شغل به اون شغل پریدم
لطفا کمکم کنید
سلام آقای مدنی بنده هروقت یه متنی را یا کتابی را مطالعه میکنم متن را درک نمیکنم یا خط قبلش را یادم نیس آخه چرا ذهنم اینطوری شده چیکار کنم لطفا راهکار بگید
به شخصه میخواستم نویسنده تمام وقت بشم بعنوان شغل! رمان و روانشناسی ولی بهم گفتن درسته چون نیاز مالی نداری برات مهم نیست ولی واقعا باید از نظر مالی مستقل باشی وگرنه از نظر روانی تحت فشار قرار میگیری تمام وقت کار کنی و باز هم پول از همسرت بگیری و فرسوده میشی و تو ایران نمیشه نویسنده شد! قانع شدم که درس بخونم و یه رشته ای رو حداقل علاقه رو که بهم میده برای شغل انتخاب کنم
سلام از وبلاگ آقای میرویسی به اینجا رسیدم و چیزی رو که خودم میدونستم و نمیتونستم توضیح بدم رو با توضیح خوب و جزئیات تو ذهنم ته نشین کردین!
من ۵ساله از اینستا دارم درباره رژیم میخونم و بنظرم اینستا خیلی مفیده! ولی یکماه پیش که تو همون خود اینستا پول کمی واسه سمینار خوبی دادم و ده ساعت لایو دیدم فهمیدم پنج سال وقتم رو کاملا تلف کردم و با ذهنیت اشتباه که اینستا خیلی مفیده و من دارم رایگان چیزی یاد میگیرم در صورتی که با صرف کردن فقط ده ساعت از یه استاد یا نهایت سه هفته خوندن یک کتاب با جزئیات میتونستم یاد بگیرم! و این پارکنده خوانی و متن های کوتاه و بی ربط که خودم هم فقط یادشون گرفتم و نتونستم تو ذهنم طبقه بندی کنم وقت تلف کردم… یا حتی برنامه ریزی ها توسعه فردی و… حالا همش دنبال منبع اون حرف اینفلئنسر هستم که برم خود کتاب رو بخونم! وقتم کمتر تلف میشه و فقط هرزگاهی سر میزنم به اینستا در حد همون پیدا کردن منبع!
سلام دکتر عزیز
صداقت دوست هستم، عضو تیم دانشگاه تبریز
سال ۸۶ با هم تو تفرش بودیم
شما نقره گرفتی من برنز
حل مسئله را با تکنیکهای جالبی انجام میدادی
چند روز خوشی با هم داشتیم،
خیلی گرم بودی و با ذهن بازی که داشتی به معنی دقیق کلمه تک وجهی نبودی.
اگه اردبیل اومدی در خدمت هستم.
امیدوارم هر جا که هستی موفق باشی.
راستی شنیدم از شهید بهشتی انصراف دادی، جالبه برام
در مورد نوشتن و نقش اش در تقویت تفکر نقاد یک ویدیو خوب پیدا کردم که فکر میکنم همینجا بهترین مقاله است برای اینکه توی قسمت کامنت ها نشر بدمش:
https://www.youtube.com/watch?v=x0vUsxhMczI&list=PL_0W2SgmUgCnZV7AMNnF_KDL7hpibAO-k&index=2
حتما پیشنهاد میکنم به بقیه که ببینندش … جردن پیترسون – زبان انگلیسی
به نظرم اختلاف نظرها و تفاوت ارزشها و اصول توی زندگی مشترک یک جایی میزنه بیرون. نگاه شما به ازدواج و زندگی خیلی شبیه نگاه به کار و زندگی شرکتی و کاری هست. در حالی که این دوتا خیلی متفاوتند حتی اهداف و رویاهای مشترک هم نمیتونه یه زندگی که دو نفر توش خیلی متفاوت هستن رو نگه داره. شاید تو کار بشه اما تو زندگی نمیشه و این تفاوتها توی قسمتهای مختلف زندگی مانع میشن. (این نگاه خیلی مکانیکیه)
اینکه انتخاب همسر تا حد زیادی بر مبنای احساسه به نظرم توی سنین پایینتره که افراد تجربه زیستی کمتری دارن و سختیهای کمتری رو دیدن. اما در سنین بالاتر به مراتب ازدواجهایی که منطق توی اونها پررنگتره بیشتر دیده میشه. (توی سن بالا آدم بهتر میفهمه کی به درد زندگیاش میخوره و برا همین سختگیرتر میشه و شاید دیگه اصلا ازدواج نکنه، چیزی که من تو محیط اطرافم میبینم. انتخابهای بهتری شکل گرفته.)
البته خوب افراد معمولا دچار یه خطایی میشن فکر میکنن چیزی که خودشون تجربه کردن همون درسته. شاید شما توی سننین پایینتر ازدواج کردین و تجربه خودتون رو میگین که نمیشه اینقدر تعمیمش داد به نظرم.
در کل فکر میکنم مطالعاتی که گفتین لازمه اما برای قبل ازدواجه که آدمها انتخاب با خطای کمتری داشته باشن. (البته بماند که تجربههای دوستی قبل ازدواج خیلی کمک کننده هستن که تو عرف ما هنوز هم مذموم هستن تا حدی.)
From مجتبی on محمود حوایجی: میلیونر خودساختهای که الگوی بسیاری از ماست.
Go to commentFrom Kazim Ali on محمود حوایجی: میلیونر خودساختهای که الگوی بسیاری از ماست.
Go to commentFrom میثم on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom صادق on جوشاندن سر سگ در دیگ و بچه خرخون
Go to commentFrom فاطمه خادم الحسینی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتابها نوشته شوند.
Go to commentFrom فاطمه خادم الحسینی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش اول: ۱ مساوی ۴!
Go to commentFrom امین رضا on شما چای را به خاطر قند میخورید یا قند را به خاطر چای؟
Go to commentFrom هادی on شما چای را به خاطر قند میخورید یا قند را به خاطر چای؟
Go to commentFrom جعفر on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom فرشاد on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom امیر on جمله «شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید» را زیاد جدی نگیرید! بحث انتخاب رشته
Go to commentFrom علیرضا صداقت دوست on درباره من
Go to commentFrom میثم مدنی on درباره من
Go to commentFrom علی فرزام on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom هادی کرمی on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom رویا on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش بیست و ششم: تا لیلی و مجنونها طلاق نگیرند!
Go to comment