دیدگاه‌های شما و میثم مدنی کتاب‌خوانی، چرا، چگونه، کتاب بخوانیم، خواندن، داده، داده‌کاوی

دیدگاه‌های شما و من

  • From رضا چترزرین on بخش بیست و دوم: تا عادت نکنیم؛ چون یک ماهی آزاد که به آب مسموم عادت می‌کند!

    سلام اقا میثم عزیز ؛قلم بسیار زیبایی داری
    متمم امروز کتاب قدرت عادت رو معرفی کرد منم یه کامنت گذاشتم برای این که طولانی نشه وبه این تجربه ای که تو تو خوندنش داشتی دیگه با اجازت ارجاع دادم این جا
    تعبیرها و مثال هایی که میزنی بدجور به فهم موضوع کمک میکنی. کامنتی که در متمم گذاشته بودم
    اما تجربه زندگی شخصی قبل از خوندن کتاب
    ۱-در رابطه با مسواک زدن و سفیدی دندان
    زمانی که بچه بودم از دیدن سفیدی دندون های بازیگرها لذت می بردم؛با خودم میگفتم من هم این عادت رو شروع می کنم و حتما روزی سه بار رو باید بزنم؛اما بعد ها فهمیدم که اینا بعضی هاشون روکش گذاشتن یا پول داشتن
    تو سن ۱۸ساگی و اوایل دانشگاه هم درس می خوندم؛هم تو سوپری داییم کار می کردم تصمیم گرفتم روزی چهار یا پنج بار مسواک بزنم قبل از صبحانه و بعد از سه وعده غذایی خلاصه یه برنامه سه ماهه گذاشتم که این عادت خوب رو داشته باشم و اگر این کار نکنم خودمو تنبیه کنم(به شکمم چیزی ندم همون روزه گفتن خودمون شاید هم بدتر) به این صورت که اگر-از یاد می بردم-روز بعد،از صبح تا ساعت ۷ شب تنبیه و اگر تنبلی می کردم از همون صبح تا ۲ بعد ظهر تنبیه
    خلاصه تو اینقدر که تو این سه ماه روزی ۴ یا ۵ بار با مدت ۶ زمان دقیقه مسواک زده بودم که دندونام مثل برف سفید شده بود ودندونامو تو فکم مثل پنبه احساس میکردم
    و زبونمو به دندونام می کشیدم برای لذت و یه چیز دیگه همیشه الکی ،بی خود و بی جهت شاد بودم.تاثیر مسواکه بود؛با اینکه شغل سوپری خیلی اعصاب خورد کنه و از طرف دیگه تو این کار زیاده روی کردم چون کم مونده بود به لثه هام اسیب برسونم خلاصه مدت زمانشو کم کردم
    یه خاطره ای از دانشگاه هم دارم من اوایل به وضع ظاهری و پوشش لباس اهمیت نمیدادم یه روز که رفته بودم ارائه بدم استاد با تعجب گفت:تو که به دندونات اهمیت میدی رفتی روکش گذاشتی یه چند تا تیکه لباس هم بخر و مرتب لباس بپوش منم با خنده گفتم: استاد کاره مسواکه
    بعد از گذشت سه ماه تصمیم گرفتم چند روز مسواک نزنم همون روز اول نتونستم این که رو نکنم؛روغن های غذا روی بافت دندونام احساس می کردم و یه حس خارشی که منو شکنجه میداد ترسیدم و هم خوشحال شدم که -نکنه عادت خوب رو به عادت بد تبدیل کرده باشم
    ۲-در رابطه با تبلیغ خمیر دندان های سیگنال تو تلویزیون که گذری چشمم به تبلیغ ها می افتاد
    همیشه ترغیب می شدم این مارک رو بخرم به خاطر تبلیغاتشون تو یک سال می دیدم اینا هی تبلیغاتشون رو عوض میکنن با یه تبلیغ جدید میگن اقا این دندون تمیز میکنه باعث پوسیدگی نمیشه و با یه اسم خارجی عجیب وغریب،همیشه برام سوال بود که چرا این کار رو می کنن بعد ها که کتاب رو خودنم تازه فهمیدم
    ۳-تو کتابم گفته که برای این که یه عادت خوب رو شروع کنین برای خودتون پاداش تعیین کنین به عنوان مثال من تصمیم گرفتم هر روز ساعت ۴:۴۵ از خواب بیدارشم برم پارک به مدت یک ساعت و نیم ورزش و دو- در شهربازی که نزدیک خونمونه بعدش میگم اگه بلند شی صبح جایزه داری یا کله پاچه یا هم صبحونه مفصل و نکته مهم این که شب قبل از خوابیدن وسایل ورزش کردن رو اماده کنیم و کنارمون بزاریم
    و تجربه بعد از کتاب خوندن
    همون تجربه هایی که میثم مدنی عزیز تو وبلاگش نوشته که در سری مطالب کتاب خوانی به نام بیست و دوم: تا عادت نکنیم؛ چون یک ماهی آزاد که به آب مسموم عادت می‌کند!
    پی نوشت: ببخشید که کامنتم طولانی شد دوست داشتم با مثال های بیشتری و جزئیات بیشتری بگم
    -الان اسیر مد هستم ولباس گرون قیمت شیک می خرم.میخواهم این عادت رو ترک کنم اما…….
    الان هم که سربازم و در روز به مدت دو نیم ساعت در سرویس رفت امد می کنم دوست دارم این ساعت ها رو به بطالت نگذرونم به جاش پادکست
    یا رادیو شعبانعلی گوش کنم یا کتاب صوتی اما یه چند تا مشکل دارم که امیدوارم با یه برنامه چندتا پاداش و تنبیه این تنبلی رو شکست بدم

    Go to comment
  • From بهزاد on تنگ آرزوها

    ممنون که فرصتی برای تفکر به ما دادی .
    واقعا یکی از مسائلی که به اون اشاره کردید تعارض اهداف با همه . خیلی هارو میشناسم
    که
    همزمان تمایل دارن پاکت پاکت سیگار بکشن! و همچنین تماسل دارن جسمشون در سلامت کامل باشه!

    . خیلی هارو میشناسم
    که
    هم دوست دارند از مزایای مجردی مثل زمان ازاد بیشتر . رفیق بازی .الزامی نبودن تعدد روابط با جنس مخالف و… بهره ببرند و همچنین میخواهند تشکیل خانواده بدهند و ازدواج کنند!

    . خیلی هارو میشناسم
    که
    همزمان هم دوست دارند اهل مطالعه و ادبیات باشند ولی همزمان مایل به برقراری ارتباط با دوستان و افرادی هستند که کوچک ترین اصول ادب و آداب در کلام و رفتارشان وجود ندارد!چون ریشه ی کلمه ی ادبیات ؛ ادب است.

    ولی واقعا از لحاظ احساسی تصمیم گیری خیلی سخته که یک ماهی رو فدای دیگری کنی . معمولا اکثر افراد انقدر به اهداف متعارضشون بی توجهی میکنند تا ماهی ها یکی پس از دیگری خودشون میمیرن !
    ولی ای کاش بتونیم زودتر از موعد؛ خودمون ماهی های کوچکتر را فدای ماهی های مهم تر کنیم تا در اینده متحمل ضرر و خسران و پشیمانی نشویم.

    Go to comment
  • From سعید فعله گری on تا حالا بعد از چای (خیلی) شیرین، آب خورده‌اید؟

    سلام بر میثم مدنی عزیز
    به نظرم همین قضیه چای شیرین رو میشه یک نوعی تله شادمانی در نظر گرفت. از همون هایی که راس هریس توی کتابش بحث میکنه.
    همین قضیه آب تلخ بعد از اون هم میشه همون تله هایی که فکر میکنیم میشه ازش رهایی یافت ، اما بازهم خودشون تله هستن.
    به نظرم بعضی ها توی شغل و حرفه شون گرفتار این نوع مسائل میشن و تصوری رو که از اون لقب داشتن ، چیز دیگه ای بوده.
    بعد از این لقب و رسیدن بهش ، باید حال خوش نصیب اون فرد بشه که نمیشه. به نوعی میشه گفت گرفتار تله ای هستن که رهایی ازش ندارن مگر با تغییر.
    به نظرم تغییر توی حرفه خیلی خوبه البته اگر بتونیم سلسله مراتب اون حرفه رو درک کنیم.
    همون سلسله مراتبی آمار و ریاضیاتی که خودتون گفتید.

    ارادتمند
    سعید فعله گری

    Go to comment
  • From یاور مشیرفر on تنگ آرزوها

    یکی از مسائلی که ما در حال حاضر در توسعه به شدت با آن دست به گریبان هستیم، مسئله «خطای ترکیبی» است که در آن مسائلی که در فضای «خرد» صحیح هستند، به فضای کلان تعمیم داده می شوند. در فضای کلان و در یک سیستم پیچیده هر تصمیم و ورودی لزوما نمیتواند و نباید که نتیجه مشابه فضای خرد بدهد.

    تصمیم میگیریم به «همه» یارانه بدهیم. این تصمیم در فضای خرد صحیح است؛ در فضای کلان اثری که بر اقتصاد می گذارد تا چندین و چند دهه همچنان برقرار خواهد ماند.

    ما همواره می اندیشیم خب من ماهی های بیشتری دارم، خب من خانه بهتری دارم، خب من پمپ آب قوی تری دارم. آب برای همه ماهی ها خوب است. هر آبی برای هر نوع ماهی زندگی است. دیدی که ما به این مسائل داریم دید «خرد» است. برای یک و دو ماهی تنگ خوب است، اما برای صد هزار ماهی فاجعه بار می آورد.

    Go to comment
    • From میثم مدنی on تنگ آرزوها

      دقیقا، یک موضوعی که در مطالعه این سیستم‌ها مطرح می‌شه اینه که در حال حاظر داریم نگاه در سطح میکرو می‌کنیم یا سطح ماکرو؟ حالا اگر در سطح میکرو نگاه می‌کنیم، چقدر عامل‌ها رو خودخواه می‌دونیم و چقدر دگر خواه. چون خیلی از اوقات شما باید برای نفع بیشتر محیط از برخی منافعت بگذری. این چیزیه که ما در کشورهای دیگه راحت می‌پذیریمش. یعنی به سادگی قانون اون‌ها رو می‌پذیریم و باهاش کنار میایم. اما اینجا اون کار رو نمی‌کنیم. الان آمریکا اگر دچار مشکل می‌شه، ربطش می‌دیم به بوش و ترامپ، اما این جا که مشکل پیش میاد ربطش می‌دیم به نظام. نمی‌خوام در مورد درستی این مباحث صحبت کنم، حرفم اینه که در کشورهای مهاجرپذیر، به سادگی می‌شه در سطح ماکرو قانون اعمال کرد.

      Go to comment
  • From حسین قربانی on ده روز به دور از لپ‌تاپ

    سلام
    ده روز دوری از لپ تاپ ایده جالبی بود. لازم هست که من هم یک بار این تجربه را داشته باشم. البته سعی میکنم.
    در مورد عید نوروز هم به نظرم تنها کاربرد مفید استفاده به عنوان مایلستون هست و بس.
    ای کاش روزی برسه که تعطیلات عید حذف بشه تا شاید تعداد کشته در جاده ها کاهش پیدا کنه.
    ممنون از پست خوبتون

    Go to comment
  • From یاور مشیرفر on ده روز به دور از لپ‌تاپ

    سلام و این سعادت بزرگ رو بهت تبریک میگم.
    ده روز لپ تاپ نداشتن این روزها خودش یه کار لوکس و باکلاسه.

    در مورد جدولت باید بگم که از تنظیم صفحه من بیشتر میشه و باید به سمت چپ اسکرول کنم تا ببینمش.

    با مهر
    یاور

    Go to comment
  • From سورملينا on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هشتم: تا فرایند واقعی پیشرفت و زندگی را ببینیم.

    خاطرات خصوصي كاترين كبير رو هم بخونيد و به ليست اضافه كنيد البته با ترجمه محمود طلوعي پي دي اف اون در نت هم هست واقعا كتاب تكان دهنده اي هست از روايت پيچيدگي هاي يك زن

    Go to comment
  • From سورملينا on بین کتاب یکجا، کتاب پاورقی‌وار و کتاب زنده: کدام را انتخاب کنیم؟ مزیت و معایب هر کدام چیست؟

    آقاي ميثم مدني ممنونم از ذهن زيبا و فهميده بودن شما سالها بود با يك ادم ارام و عاقل روبرو نشده بودم مرسي از بودنتون

    Go to comment
  • From جعفرسیرجانی on من مرغ طوفانم؟ یا ماهی لجن‌خوار؟

    میثم عزیز
    منظورت اینه که،درحوزه نفوذ خودباشیم؟تا هم متمرکزتر وهم با آرامش بیشتر بریم جلو.واینکه میخوای بگی با دونستن یکسری اخبار ووقایع و…نه تنها تمرکز وانرژی خودمون رو هدر میدیم ،ازاون طرف کاری هم نمیتونیم بکنیم، درنهایت همون نگرانی ،بد وبیرا گفتن به همه کس وهمه چیز.منتهی یک چیزی که هست،اینکه تو به نظر میرسه،مبنای کارت فقط رسیدن به هدف نیست؟وداری فراتر فکر میکنی ،اینکه مبنا رو گذاشتی بر تلاش.که اگر مبنا تلاش باشه ،حتی اگه به هدف هم نرسیم ،باز این منجر به توقف،افسردگی ومواردی ازقبیل نمیشه.ومیخای بگی که ما مدام تلاش کنیم وبجای غصه خوردن وفحش دادن و…همیشه آماده باشیم وهیچ چیزی منجر به توقفمون نشه.ازاون طرف به نظر میرسه(البته تجربه خودم ،از نداشتن تلگرام بطور عمومی واینستا و…)که دست اورد این مدل میشه ارامش،وپیشرفت .بعد یه چیزی دیگه هم هست ،اینکه تا کی ما باید برای طوفان اماده بشیم؟واینکه اگه طوفان اومد وما به خوبی پشت سرش گذاشتیم،دیگه همه چی تمومه؟یا نه برای طوفان های بعدی اماده بشیم؟انچه که به نظر من میاد اینکه، تو مبنات تلاش مداوم هست،بجای سرگرم شدن به رویدادهایی که هیچ فایده ای برامون نداره واینکه اگر از کاری فارغ شدیم برای بعدی اماده بشیم.

    Go to comment
  • From مریم محمدی on من مرغ طوفانم؟ یا ماهی لجن‌خوار؟

    سلام اقای مدنی عزیز
    در مطلب چرا کتاب بخوانیم بخش هجدهم در قسمت کامنت گذاری دوستی از شما سوالی پرسیدن و شما هم پاسخی دادین و گفتین در مورد اش بیشتر می نویسید (میدانم که خیلی سرتون شلوغه و درخواست من هم زیاده اگرفرصت داشتین )
    میشود یک پست بزارین و مشخصا در مورد این موضوع توضیح بدین ممنون میشم راستش من هم خیلی دوست دادم کمی به ذهنم نظم بدم

    Go to comment
  • From محمدط on من مرغ طوفانم؟ یا ماهی لجن‌خوار؟

    یکی از استادید بزرگوار حرف خوب و دقیقی میزد، ایشون میگفت: وقتی که این سیستم های پیامکی خیلی کاربرد داشت و اکثر مردم از اون طریق از اخبار و چیزهای دیگه مطلع می شدند، بنده هم شماره ام رو توی چند تا از این محیط ها گذاشتم و برام اخبار ارسال میشد؛ بعد یک مدت متوجه شدم که بعد از دریافت یک خبر (مثلا ساعت 8:30) و خوندن اون، ذهنم درگیر اون میشد تا خبر بعدی از همون سایت یا سایت دیگه ارسال میشد؛ بعد یک مدت خودم منتظر ارسال خبرها بودم ومیشستم و گوشی کنار دستم که دیلینگ دیلینگ و بعد شروع به مطالعه میکردم. این بنده ی خوب خدا میگفت که بعد چند روز متوجه شدم که این سیستم داره من رو مچبور میکنه که هر نیم ساعت یا کمتر ی سر به گوشی بزنم و برم دنبال کارم. بعد از این قضیه کلا موبایل رو انداختم کنار(به چه روشی رو نگفتن) و متوجه شدم که چه تمرکزی از من رو میگرفت.
    سر زدن های کوتاه و در زمان کم به اخبار و سایتها و مطالب زرد قدرت فکر و خلاقیت و تمرکز رو به شدت کم میکنه.

    Go to comment
  • From آیا شادی های ما از موفقیتهایمان با دوام تر است و یا غصه از دست داده هایمان؟ پاسخ من به یک دوست و اشاره به یکی از پستهای میثم مدنی – سایت شخصی on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    […] کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟ […]

    Go to comment
  • From آیا شادی های ما از موفقیتهایمان با دوام است و یا غصه نداشته ها؟ پاسخ من به یک دوست و اشاره به یکی از پستهای میثم مدنی – سایت شخصی وحید نصیری on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    […] کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟ […]

    Go to comment
  • From م.الف on وقتشه راه کتاب‌خوانی رو حرفه‌ای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.

    سلام؛
    مرسی از این متن, منم همچین جدولی برای خودم دارم اما حالا لازمه چند تا ستون دیگه به اون اضافه کنم. لطفا درمورد خلاصه نویسی کتابها هم بنویسید, اینکه چه زمانی و چطوری بهتره خلاصه برداری کنیم, من شخصا یا بعد از اتمام کل کتاب یا اتمام هر فصل, سعی میکنم برداشت خودم رو بنویسم اما چیزی که اذیتم میکنه اینه که هرزمان تصمیم میگیرم یک کتاب رو خلاصه کنم, در تمام مدت مطالعه ذهنم انقدر درگیراین موضوع میشه که هیچ لذتی از خوندن اون کتاب نمیبرم تا جایی که تصمیم میگیرم اصلا خلاصه نویسی نکنم!

    Go to comment
.