تا وقتی که پروژه ی خاصی رو در دست دارم یا داریم، به طور ذاتی استعداد بیشتری برای کار کردن های بی وقفه ی 15 ساعته به صورت به هم پیوسته رو دارم.مرحله ی بعد طبیعتا لذت بردن و سکون است و اصطلاحا meditate بر آنچه گذشت و آنچه می تواند بشود.(این اون قسمتی هست که به مزیت نسبی خودم احترام می گذارم و فکر هم نمی کنم که بخوام هرگز عوضش کنم، مگر روزی که عوض شده باشه!)
اما وقفه های طولانی را با اجبار های 8 ساعت کار روزانه پر می کنم، یعنی خودم رو ملزم می کنم که دیگه سکون کافی هست و زیادی توقف کردی، وقت انجام دادن هست!حرکت لطفاً! و اون وقت سعیم رو می کنم که به 8ساعت وقت گذاشتن برای حوزه ی کاریم نزدیک بشم(کما این که بسیاری اوقات در حد 4 ساعت هم می موندم و با آرمانم فاصله دارم)
نتیجه گیری:
کاری که تمام وقتی که می تونم با ظرفیت انسانیم!(15 ساعت) براش alert باشم و روش تمرکز کنم، روال جاری من هست.و بعدش هم چه بسا به جای یک هفته، دو هفته استراحت، اما این زمان توقف شدیدا متغیر هست و به این بستگی داره که کجا ریکاوری تموم می شه، خیلی دوست دارم که با ریتم کار روزانه(حتی اگه نتونم 8 ساعت نگهش دارم) به فشار بالای بعدی کاریم نزدیک بشم.اینجوری یک جور حس flew دارم و اینکه همه چیز داره خوب پیش می ره.
راستش چون تجربۀ هردو حالت کاری رو داشتم “امروز” کارهای اقماری رو دلنشینتر میدونم و به کارهای روزمرّه ترجیح میدم.
واژه “امروز” رو برای این ذکر کردم که تاکیدی باشه برای تاریخمصرفداربودن این ترجیح
سلام جناب مدنی و سایر دوستان
آیا در مورد فرزندآوری هم جمله (این مسیر یکی از هزاران مسیر پیش روی توست) را قبول دارید؟ و اینکه هرکسی برای بچه دار شدن مناسب نیست؟ هرچند بسیار انسان شریف، موفق و دانایی باشد. اگرچه طبیعت امکان و قابلیت تکثیر نسل را در تقریبا تمام موجودات قرار داده است . ولی شاید ما تنها موجوداتی هستیم که به مرحله ی اختیار در تولید مثل رسیده ایم. همانطور که گروهی در ایران امروز شما را برای بچه دار شدن سرزنش میکنند، عده ای نه چندان اندک با سرافرازی به خود اجازه میدهند بچه ندارها را شماتت کنند . که چون فرزندی نداری و میلی هم به آن نداری زندگیت بی حاصل است و بی معنی. در جامعه ، ما به سبک زندگی، عقاید و تفکرات متفاوت از خود احترام نمیگذاریم.
خیر من هرگز سرزنش نکردم، بلکه بسیاری را حتی مناسب ازدواج هم نمی دانم، چه برسد به فرزند آوری.
نکته این است که این هم سبکی از زندگی است، اما این که به خاطر جزئیاتی کم اهمیت (مثل پوشک) بیایی و آن را نفی کنی اشتباه است.
حداقل بسیاری از دوستان من این را میدانند.
خود من سالها مورد شماتت بودم که چرا فرزند نمیآوری! کوچکترین اهمیتی هم برای من نداشتند، چون شرایطش را نداشتم. حتی سال پیش هم نمیتوانستم به خوبی امسال از این نعمت بهره مند شوم.
اما اگر یک چیز در حال رشد باشد (مثل اوضاع کنونی کشور) و رویاهای مهندسی شده بر ما غلبه کند با آن مشکل دارم، حتی اگر آن رویا فرزندآوری باشد، حتی اگر ازدواج باشد. صحبت من دقیقا منطبق با نگرانی شماست.
اگر بد رساندهام در نوشتهای جداگانه توضیح خواهم داد.
آقای مدنی اصلا منظورم این نبود که “شما” کسی را سرزنش کردید. من که چنین برداشتی نداشتم. منظورم جمع مردمان در جامعه مان بود. اگر نه که عرض کردم ، هرکس در سبک زندگی ، مادامی که به دیگران آسیب (کوتاه مدت یا بلند مدت) نرساند، آزاد است. هرچند من هم معتقدم امثال پوشک و شیرخشک و …. کم اهمیت ترین مسائل در فرزندآوری است.
سلام میثم عزیز
خیلی وقت بود مطلبی نذاشته بودی،دلتنگت شده بودیم.قبلا هم گفتم اینکه همیشه نگاه متفاوتی دارری خیلی دوست دارم.البته قبلا هم من نظری دریه موضوع دیگه داده بودم که شما ازمنظر دیگه ای به قضیه نگاه میکردی وخیلی برا من جالب بود.حتی تو خوندن ذبیح الله منصوری هم همینطوره.
دراون مورد من مبنای دیدگاهم توجه به خود فرد بودولی شما اینجا از منظرتاثیرگذاری اجتماعی نگاه کردی.ومبنای اون هم چندسال پیش درمتمم میخوندم درمورد دوری از افراد سمّی،واینکه خیلی از وقت ها ما انرژی مون رو بخاطر اونها هدر میدیم ادم هایی که هرچی بهشون بگی حاضر نیستن بپذرین.من دیدگاهم اونجا مبتنی بر این مبنا بود وهمینطور مطالب قبلی شما،که حتی میگفتی تو تاکسی هم از جامون تکون نخوریم چون انرژی باید مصرف کنیم.حالا نمیدونم چقدر با اون موارد مرتبط هست.منتهی من منظورم این بودوالبته همونجا هم فک کنم تاکید کردم نباید به “هرکسی”پاسخ بدیم ونه اینکه کلا پاسخگو نباشیم.من نظرم این بودکه به اهلش پاسخگو باشیم.این مورد دراون مساله خارج رفتن هم صادق هست من مبنام همین بود.من میگم کسی که تصمیم گرفته بره وهرروز داره کشورشو فحش میده،اگه ما بگیم نرو یا بخاییم ازتاریخ بگیم به نظرت موثره؟ولی اگه کسی مشورت بخاد خب من اگه بلد باشم دریغ نمیکنم .معمولا هم ازمزایا میگم هم معایب.مثلا ببین ما اشنا هایی داریم که چهار سال پیش اومده بودم تهران با هم رفتیم خرید اونم پاساژقائم.این اقا شما بشینی پای صبتش همش ناله میکنه وازازدواج نکردن میگه،واینکه پول نداره!درحالی که اون زمان مثلا کفش تو شهرمون بود 50تومن تو اون پاساژه زیر 300تومن نبود!من وقتی دیدم دنبال این چیزاس گفتم تو تا صدساله دیگم نمیتونی ازدواج کنی(که نکرده).ازهمونجا گفتم دیگه من باشم به این بگم ازدواج خوبه وازمزایاش بگم.من خیلی ساله که (ازده سالگی)با کارگرها بودم.تو دبیرستان خیلی نگران بودم که اینا چقدر سخت زندگی میکنن.بعدها دیدم که خیلی ازاینها خودشون دوست دارن اینطوری زندگی کنن وگرنه کارگری که کارکنه میتونه خودشه بکشه بالا غالبا.جمعه میرفتی دنبالشون میگفتن امروز که میخاییم بریم کوه!امروز خسته ایم!درحالی که ما سالها نه جمعه داشتیم نه عید(همین الانشم نداریم!من هنوزم نشده افتاب بزنه خواب باشم حتی جمعه)وخداروشکر ثبات هم رسیدیم ولی خیلی ازاونها وضعیتشون بدتر شد.جالب بود بابای من میگفت باید کار کنید میگفتن شما دیوانه اید وحریص!(همین چندهفته پیش هم به بابام گفته بودن چرا انقد کار میکنی؟!ماجای تو بودیم همش میخابیدیم!).ببین کسی که عبادتش رابطه مستقیمی با رفتار آخوندها داره میتونی از مزایای دین بگی؟من میگم خیلی ازاینها دنبال حقیقت نیستن فقط میخان یه چیزی بگن وتورو هم زخمی کنن. خیلی ازموارد که گفتم باید بی تفاوت باشیم منظورم اینجور آدم ها بودونه بی تفاوتی صرف.که البته دیدگاه شما بهتره
سلام
تبریک میگم
مطلبتون خیلی راه گشا بود چون منم چند مدتی هست فرزند دومم بدنیا اومده و خدایی از کلی کارهام افتادم و حالا با این مطلب شما فهمیدم باید چه کنم .
ممنونم
واقعا من چرا وبلاگت رو تو اینوریدر سابسکرایب نکرده بودم. ؛)
.
ببین میثم جان بلاگرها و بنظرم پادکسترها بسیار شبیه همند، دقیقا حرفی کز دل برآید بر دل نشیند و حرف دل یعنی تحلیل، استدلال و دقیقا تجربه ذهنی لازم داره.
.
کسایی که چیزی منتشر میکنند رو به دو دسته کلی میشه تقسیم کرد:
۱. کسایی که تلاش میکنند به خودشون و بقیه کمک کنند تا ارتقاشون بدند.
.
۲. کسایی که دنبال حل خود مساله هستند.
خوشحالم که لااقل تو ذهن من دسته دوم هستی.
حالا فرق این دوتا دسته چیه ؟!
تو دسته اول نقش خود فرد خیلی مهمه که یکی از آفاتش بازی تعریف کردنه.
قطعا همه دوست دارند با انتشار موثر و مفید باشند ولی بنظرم این موضوع نباید الویت داشته باشه به خود اون تحلیل و محتوا.
.
آفات بد دیگری که دسته اول بهش دچار میشن، موضوع عارضهیابیِ صرف هستش و شروع میکنن سلبی گفتن و نوشتن.
من به اینا میگم سلبرتیهای فرهنگی. ؛)
.
داستان بعدی این آدما غلبه کمیت بر کیفیته، چون خودشون رو ملزم کردن به انتشار مثلا آ پست در ب مدت.
در این راستا کتاب در باب حرف مفت نشر کرگدن رو پیشنهاد میکنم و یه سوال:
.
چرا فکر میکنی انگیزشیها ده درصد هستند ؟!
تعداد فالورهای اینستا انگیزشیها و حتی کتابهای پرفروش این گواه رو نمیدند.
سلام میثم جان.
فصل کار کتاب اقتصاد ایران به کدام سو میرود ازدکتر نیلی بحث مرتبطی به این موضوع است.
درآمد کارمندای دولتی و خصوصی در ایران رو باهم مقایسه کرده، ساین بازار این بوده که کار دولتی بهتره، متوسط حقوق کار دولتی در شهرستان از کار خصوصی در تهران بیشتر بوده، البته من امیدوارم که این وضعیت اقتصادی پارادایم رو عوض کنه.
.
فکر میکنم فصل تحصیلات اون کتاب هم برای شما جذاب باشه.
سلام
ممنون از پاسخت.
نکته ۱: اولا کتاب مال ۹۴ هست و تحقیقاتش مال قبلترش بود.
نکته ۲: یک فرق کوچیک در کار خصوصی هست که در بیرون نیست. مثلا من کلی آدم میبینم حقوقشون داره ۵ رد میشه، ولی در واقع حقوقشون ۱۲ یا ۳۰ هست! به خاطر بحثهای بیمه و مالیات، شرکتها این مبالع رو در مباحثی به عنوان پاداش و .. میگنجونن. دولت اما این کار رو نمیکنه. همون زمانی که حقوق نجومی مطرح شده بود، خیلی از دوستان من از اون نجومیها در خصوصی بیشتر میگرفتن! خیلی هم طبیعی و ریلکس!
نکته ۳: در حالت عام حرف درسته که یک آدم کارگر خصوصی از یک آدم کارمند پایه دولت خیلی کمتر میگیره، این جمعیتها خیلی زیادن و میانگین رو کاملا جابجا میکنن. اما برای کسی که فکر میکنه ارزشی داره و قابلیت رشد رو داره، حقوق خیلی بیشتری نسبت به دولتی در انتظاره.
نکته ۴: بحث هزینه فرصت هیچ وقت مطرح نمیشه توی این موارد که چون طولانیه ترجیح میدم حرف نزنم در موردش…
سلام بسیار از متنتون لذت بردم یک راهنمایی میخاستم ازشما
من 25 سالمه و تازه از مقطع ارشد رشته مواد فارغ التحصیل شدم و قبلا فکر میکردم برم ارشد بخونم کار راحتتر گیر میاد ولی الان متوجه اشتباهم شدم و علی رغم نظر اطرافیان دوست دارم مبحث مورد علاقه ام از دوران نوجوانی که کامپیوتر هست رو انجام بدم. دارم تعمیرات سخت افزار یاد میگیرم و میخام تکنسین و تعمیرکار کامپیوتربشم. مشکلی که دارم اینه که با توجه به تبلیغات زیادی که میشه مثل یادگیری وب، سئو، دیجیتال مارکتینگ و … به این مباحث هم علاقه مند شدم لطفا راهنماییم کنید چطور از مسیر اصلی خارج نشم و ایا اصلا امکانش هست که دو یا سه زمینه رو دنبال کنم یا خیر.با تشکر
سلام
ممنون از توضیحات خوب شما.
در خیلی از قسمت ها استدلال شما صرفا مبتنی بر تمثیل منطقی یا همان قیاس یا آنالوژی ایتوار شده بود و علی رغم زیبایی کلام و حلاوت سخن متاسفانه منطقا خیلی قدرت اقناع ندارند.
متاسفانه حق با شماست…
من تا به حال قانع کردن از طریق منطق برای یک عمل هزینهبر ندیدم! یعنی اونقدر همه چیز رو می شه به خوبی توجیه کرد. حتی من هنوز اثبات منطقی وجود خدا رو ندیدم، چیزی که هزاران ساله مورد بحث بوده. بیشتر بحث ها فلسفی هستند.
کلا هر جا لازمه هزینهای بشه، نمیشه منطقا اثباتی کرد، چرا که اون هزینه وابسته به عوامل مختلفه
سلام میثم جان خیلی تبریک میگم، دوست داشتم این تکه از کتاب سیر عشق آلن دوباتن رو که احتمالا خودت هم خونده باشی اینجا بزارم.
شأن خانه داری:
به کار بردن واژه «شأن» برای اموری چون بردن بچه ها به مدرسه و آوردنشان به خانه و امور مربوط به لباسشویی کاملا بیجاست، چرا که ما متاسفانه آموخته ایم که این واژه طبیعتا متعلق به جای دیگری ست، به امور سیاسی سطح بالا یا تحقیقات علمی یا سینما یا مد.
اما شأن ماهیتا تنها به هر چه که در زندگی مهم تر و شرافتمندانه تر است، مربوط می شود.
ظاهرا نمی خواهیم بپذیریم که افتخار بشر فقط به پرتاب ماهواره، تأسیس کارخانه ها و تولید نیمه رساناهایی که به طرزی شگفت آور باریک اند خلاصه نمی شود، بلکه توانایی گذاشتن قاشق در دهانهای کوچک، پیدا کردن جوراب های گم شده، تمیز کردن توالت، کنار آمدن با کج خلقی ها و پاک کردن چیزهای چسبیده به میز هم، حتی اگر این توانایی به طور گسترده در میان میلیاردها نفر مشترک باشد، جزء افتخارات محسوب می شود.
جناب مدنی عزیز،
سپاس از معرفی پایگاه های مربوط به حوزه ی کتاب و هر آنچه که مربوط به کتاب هست.
برای بنده اون لینک مربوط به تهیه قفسه های کتابخونه جالب به نظر اومد از اون جهت که درحال تدارک کتابخونه ای برای خونه ام هستم. قیمت هاشون هم در مقایسه با سایر جاها، منصفانه و ارزونتره (البته باهاشون تماس گرفتم وهمونطوری که خودتون هم اشاره کردین، خرید آنلاین از این پایگاه فعلا امکانپذیر نیست و باید حضوری اقدام کنی).
در ضمن، پادکست های بی پلاس که توسط علی بندری تهیه میشه هم برای طرفداران کتاب های صوتی میتونه سودمند باشه. آدرسش:
روز بخير. ممنون بابت اين معرفي؛
من چندبار از سايت “باهوك” خريد كردم.
با اينكه تا جايي كه مي دونم در كرج مستقر هستند ولي پرسنل مودب و كوشايي داره كه تلاش مي كنن كارشون رو درست انجام بدهند. در ضمن براي خريد بيشتر از 50 هزار تومان، ارسال رايگان دارند كه خودش انگيزه خوبي براي خريد كتاب به صورت غيرحضوري مي تونه باشه.
با سپاس
https://www.bahook.com/
سلام.
این سایت همیشه با 15 درصد تخفیف کتابهاش رو میفروشه.بانک کتابش هم بد نیست.یکی دوبار هم تعداد بالا خرید کردم و خوب خیلی به صرفه بود.
http://www.manoketab.com
با سلام
خیلی متشکرم از کار مفیدی که در این راستا شروع کردین…و حتما دنبال میکنم
یک سایتی رو من چند سال هست که تقریبا نود و نه درصد خرید اینترنتی کتابهام رو از اونجا انجام دادم که اسمش رو در میان سایتهایی که لیست کردین خالی دیدم
این سایت خیلی گسترده ست و البته معتبر چون در این چندین خرید تا به حال به مشکلی برخورد نکردم به ویژه از نظر ارسال و سالم بودن مرسوله
سایت شهر کتاب آنلاین:
https://shahreketabonline.com/
From سوریاس on کدام را ترجیح میدهید؟ یک هفته کار (روزی ۱۵ ساعت) یک هفته استراحت یا هر روز ۸ ساعت؟
Go to commentFrom سعید یگانه on کدام را ترجیح میدهید؟ یک هفته کار (روزی ۱۵ ساعت) یک هفته استراحت یا هر روز ۸ ساعت؟
Go to commentFrom فرزانه on آیا سکوت و آرامش نماد متانت است؟ در پاسخ به فکر کنم نیما (همچنین جعفر سیرجانی)
Go to commentFrom میثم مدنی on آیا سکوت و آرامش نماد متانت است؟ در پاسخ به فکر کنم نیما (همچنین جعفر سیرجانی)
Go to commentFrom فرزانه on آیا سکوت و آرامش نماد متانت است؟ در پاسخ به فکر کنم نیما (همچنین جعفر سیرجانی)
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on آیا سکوت و آرامش نماد متانت است؟ در پاسخ به فکر کنم نیما (همچنین جعفر سیرجانی)
Go to commentFrom عليرضا on نکاتی برای کتابخوانی: اثر شگرف کتابهایی که حتی نام و نویسنده آن هم خاطرمان نیست.
Go to commentFrom محمد برزین on میخندی؟ باید گریه کنی! وقتی که ما بیموقع متخصص ریسکسنجی میشویم!
Go to commentFrom پویا شیخ حسنی on کتابها را برای هم تعریف کنیم یا جایی پیدا کنیم تا آن را به کار گیریم.
Go to commentFrom پویا شیخ حسنی on چالشها و ریسکهای کار دولتی (۱) - انتخاب رشته و مسیر شغلی
Go to commentFrom میثم مدنی on چالشها و ریسکهای کار دولتی (۱) - انتخاب رشته و مسیر شغلی
Go to commentFrom رضا محمدی on جمله «شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید» را زیاد جدی نگیرید! بحث انتخاب رشته
Go to commentFrom سید احمد بنی جمالی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیزدهم: تا یاد بگیریم، درخت همیشه سبز بی بَر و بار است.
Go to commentFrom میثم مدنی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیزدهم: تا یاد بگیریم، درخت همیشه سبز بی بَر و بار است.
Go to commentFrom معصومه شیخ مرادی on میخندی؟ باید گریه کنی! وقتی که ما بیموقع متخصص ریسکسنجی میشویم!
Go to commentFrom میثم مدنی on میخندی؟ باید گریه کنی! وقتی که ما بیموقع متخصص ریسکسنجی میشویم!
Go to commentFrom امین رضا on معرفی مکانها، سایتها و وبلاگهای مفید در مورد کتابخوانی، کتابخری و کتاببازی! (۲۲مهر)
Go to commentFrom سارا حق بين on معرفی مکانها، سایتها و وبلاگهای مفید در مورد کتابخوانی، کتابخری و کتاببازی! (۲۲مهر)
Go to commentFrom افشین on معرفی مکانها، سایتها و وبلاگهای مفید در مورد کتابخوانی، کتابخری و کتاببازی! (۲۲مهر)
Go to commentFrom فاطمه رضایی on معرفی مکانها، سایتها و وبلاگهای مفید در مورد کتابخوانی، کتابخری و کتاببازی! (۲۲مهر)
Go to commentFrom میثم مدنی on معرفی مکانها، سایتها و وبلاگهای مفید در مورد کتابخوانی، کتابخری و کتاببازی! (۲۲مهر)
Go to comment